- حساسیت
حساس بودن، واکنش در برابر برخی وقایع، در پزشکی واکنش بعضی از مردم در مقابل پاره ای از مواد غذایی یا دارویی که برای دیگران بی ضرر است، آلرژی
معنی حساسیت - جستجوی لغت در جدول جو
- حساسیت (قَ شُ دَ)
حساسی. رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی، زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج 1 صص 10-12 شود
- حساسیت
زود متاثر شدن
- حساسیت ((حَ سّ یَّ))
حساس بودن، تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی، آلرژی
- حساسیت
انگیزش
- حساسیت
زودرنجی، نازک دلی، نازک طبعی، نازک مشربی، نازک منشی
متضاد: بی تفاوتی، آلرژی
متضاد: بی تفاوتی، آلرژی
- حساسیت
حسّاسيّةً
- حساسیت
Sensibility, Sensitivity, Susceptibility, Touchiness
- حساسیت
sensibilité, susceptibilité
- حساسیت
duyarlılık, hassasiyet
- حساسیت
حسّاسیّت
- حساسیت
حساسیت , حساسیت
- حساسیت
সংবেদনশীলতা , সংবেদনশীলতা , সংবেদনশীলতা
- حساسیت
usikivu, urahisi wa kuathiriwa, unyeti
- حساسیت
संवेदनशीलता
- حساسیت
감수성 , 민감성
- حساسیت
感性 , 感受性 , 敏感さ
- حساسیت
רְגִישׁוּת , קְלִיטוּת , רָגִישׁוּת
- حساسیت
kepekaan, sensitivitas, kerentanan
- حساسیت
ความไวต่อความรู้สึก , ความไว , ความไวต่อ , ความอ่อนไหว
- حساسیت
gevoeligheid, vatbaarheid
- حساسیت
sensibilidad, susceptibilidad
- حساسیت
sensibilità, suscettibilità
- حساسیت
sensibilidade, suscetibilidade
- حساسیت
敏感 , 敏感性 , 敏感性
- حساسیت
wrażliwość, podatność
- حساسیت
чутливість , сприйнятливість
- حساسیت
Empfindsamkeit, Empfindlichkeit, Anfälligkeit
- حساسیت
чувствительность , восприимчивость
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(حَسْ سا)
لغت نامه دهخدا
حساسیت. حساس بودن. حساس شدن. حساسی سامعه. حساسی ذائقه و مانند آن. حساس بودن عضو مخصوص آن حس
