- حساده
- رشک، بد خواهی
معنی حساده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالش بالین
سونش: سوهان زدن، سبوس جو، ساو ساوه (زر سوده سیم سوده)، پست
عداوت، کینه، دشمنی
خشم، کینه، دشمنی، تباهیده، آب کم
مونث حساس: قوای حساسه
کرویای دشتی دست از دروغزن بکش و نان مخور - با کرویا و زیره و آویشنش (ناصر خسرو)
رشک و حسد بردن
پایگاه یافتن نیک گهری
مهربانی، شاد نمایی
هنگام درو، درویده
بالین، پشتی، نازبالش
پشتی بالش ناز بالش وساده در فارسی پشتی بالش، بستر خوابگاه، اورنگ مخده بالش، بستر خوابگاه، مسند اورنگ (اثری از آثار معالم علم اگر امروز نشان میدهند جر برسده سیادت و وساده حشمت اوصورت پذیرنیست)، جمع وسادات
حسد، حسد بردن، به مال و مقام کسی حسودی کردن و زوال آن را خواستن
Envy, Jealousy, Jealousness
зависть , ревность , ревность
Neid, Eifersucht
заздрість , ревнощі
zazdrość
嫉妒 , 嫉妒心
inveja, ciúmes
invidia, gelosia
envidia, celos, celosidad
envie, jalousie
jaloezie
อิจฉา , ความหึงหวง , ความหึงหวง
iri hati, kecemburuan
حسدٌ , غيرةٌ , غيرة
ईर्ष्या , ईर्ष्या
קִנְאָה , קנאה , קנאה
嫉妬 , 嫉妬心
질투 , 질투심