جدول جو
جدول جو

معنی حسادت - جستجوی لغت در جدول جو

حسادت
حسد، حسد بردن، به مال و مقام کسی حسودی کردن و زوال آن را خواستن
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
فرهنگ فارسی عمید
حسادت
(تَشْ)
حسد ورزیدن. بد خواستن. تمنا کردن انتقال نعمت و فضیلت از کسی بسوی خویش یا زایل شدن از وی. (آنندراج). رشک. رشک بردن. حسد. بدخواهی. بدخواستن. (تاج المصادر بیهقی). رشگنی. بدخواستن برای کسی
لغت نامه دهخدا
حسادت
رشک و حسد بردن
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
فرهنگ لغت هوشیار
حسادت
((حَ دَ))
رشک بردن، حسد بردن
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
فرهنگ فارسی معین
حسادت
رشک
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
فرهنگ واژه فارسی سره
حسادت
حسد، حسدورزی، رشک، رشکینی، غبطه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حسادت
الغيرة
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به عربی
حسادت
Envy, Jealousy, Jealousness
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حسادت
envie, jalousie
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حسادت
envidia, celos, celosidad
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حسادت
зависть , ревность , ревность
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به روسی
حسادت
Neid, Eifersucht
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به آلمانی
حسادت
заздрість , ревнощі
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حسادت
zazdrość
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به لهستانی
حسادت
嫉妒 , 嫉妒心
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به چینی
حسادت
inveja, ciúmes
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حسادت
ঈর্ষা , ঈর্ষা
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به بنگالی
حسادت
حسد , حسد
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به اردو
حسادت
wivu
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حسادت
kıskanmak, kıskançlık
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حسادت
질투 , 질투심
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به کره ای
حسادت
嫉妬 , 嫉妬心
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
حسادت
קִנְאָה , קנאה , קנאה
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به عبری
حسادت
invidia, gelosia
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حسادت
iri hati, kecemburuan
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حسادت
อิจฉา , ความหึงหวง , ความหึงหวง
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به تایلندی
حسادت
jaloezie
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به هلندی
حسادت
ईर्ष्या , ईर्ष्या
تصویری از حسادت
تصویر حسادت
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِدَ)
حدادی. آهنگری. رجوع به حداده شود
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ / حِ دَ)
حصاده. هنگام درودن کشت. درودنگاه. هنگام درو. (منتهی الارب) ، گیاهی است که از خوردن آن گوسفند را علت حباط عارض گردد، کشت دروده. حصید. حصیده. محصود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
حسابه. صاحب حسب گردیدن. (از منتهی الارب). خداوند نژاد نیک شدن. گوهری و خداوند نژاد بزرگ شدن. (زوزنی). گوهری و خداوند نژاد نیک شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گوهری شدن یعنی دین دار و مالدار شدن. (مهذب الاسماء)
حسابه. حسبان. حساب. حسب. شمردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(تَشْ)
رجوع به حسادت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حساد
تصویر حساد
حسودان، حاسدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسابت
تصویر حسابت
خداوند نژاد نیک شدن، صاحب حسب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساده
تصویر حساده
رشک، بد خواهی
فرهنگ لغت هوشیار