جدول جو
جدول جو

معنی حساب - جستجوی لغت در جدول جو

حساب
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند
حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
تصویری از حساب
تصویر حساب
فرهنگ فارسی عمید
حساب
(حَسْ سا)
سمعانی گوید: این نسبت خاص است به محمد بن ابراهیم بن الحساب البخاری الفرائضی. و او را از آن روی حساب مینامیدند که عارف به حساب و مقدرات بود. او از موسی بن افلح و صالح بن محمد و حامد بن سهل و جز آنان روایت کند و وفات او به ذی القعده سال 339 هجری قمری بود. و سپس گوید: قال ابن ماکولا کذالک اخمرت به عن محمد بن احمد بن سلیمان البخاری الحافظ فی تاریخ بخارا و کذالک وجدته مضبوطاً بخطه. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
حساب
(حَسْ سا)
شمارگر. (مهذب الاسماء). محاسب. شمارگر. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
حساب
(حُسْ سا)
جمع واژۀ حاسب: بر دست او حملی روان کرد که اقلام کتاب و افهام حساب از حد و حصر آن قاصر آید. (ترجمه تاریخ یمینی). در اعداد کتاب و حساب منتظم بودند. (ترجمه تاریخ یمینی). پشته ها را چون قلم حساب بند از بند فرو پاشید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 452)
لغت نامه دهخدا
حساب
(نَسْ / نِسْ یَ/ یِ گِ رِ تَ)
شمار. (مهذب الاسماء). شماره. شمردن. (تاج المصادر بیهقی). بشمردن. شمر. شماره کردن. (دهار) (ترجمان عادل). با کسی شمار کردن. تتوی گوید: بکسر و ضم حاء مهمله و تخفیف سین در لغت شمار و شمردن بنا بگفتۀمنتخب، و در اصطلاح اطلاق میشود بر علمی از علوم مدونه، و علم حساب بر دو نوع است: نظری و عملی، و عملی نیز بر دو گونه است: هوائی و غیرهوائی که معروف به تخت و تراب است... و محاسب، متصدی امر حساب را گویند. و محاسبات به فتح سین نزد علما فن حساب آنچه جز مساحت و جبر مقابله که از ابواب علم حساب و آن را مفتوحات نیز گویند، باشد. چنانکه در شرح خلاصهالحساب تألیف مولوی سیدعصمهاﷲ بیان شده. (کشاف اصطلاحات الفنون).
تاریخ حساب: با تشکیل اولین اجتماعات انسانی علم حساب نیز بوجود آمد ولی مدارک تاریخی که مبین روش محاسبات انسانهای باستانی باشد فعلاً در دست نیست. اولین مدرکی که امروز موجود است الواح پخته گلی است که پاره ای از حسابهای ساکنین بین النهرین را درحدود سه هزار سال قبل از میلاد نشان می دهد، چه در حدود چهارهزار و اند سال پیش در این ناحیه تمدنی به وسیلۀ آشوری ها و کلدانی ها پی ریزی شد که از این دو بالاخص کلدانیها به حساب توجه خاص داشتند طبق مدارک موجود کلدانیها در مورد لازم از مبنای شصت (60) در عددنویسی استفادت می کردند و نیزاز این مبنا یک نوع سیستم متری اقتباس کرده بودند که بهترین روش اندازه گیری قدما بود. کلدانیها با وجودآنکه در جبر تسلطی نداشتند اعمالی از خود باقی گذارده اند که میرساند آنان تا حدی به حل معادلات درجه دوم رسیده بودند. مقارن با تمدن درخشان بابلی در درۀ نیل تمدنی به وجود آمد، و این که تمدن نیز بواسطۀ احتیاجات مادی خود به پیشرفت حساب و هندسه کمک شایانی کرد. سیلابهای سالیانۀ نیل اولین اعمال مساحی را به وجود آورد و نیز معاملات تجارتی و گرفتن مالیاتها و خرجها، ایشان را وادار به تدوین اعمال سادۀ حسابداری کرد. حسابداران مصر عمل حساب را پیشرفت می دادند و کهنه جنبه های نظری آن رارسیدگی می کردند. امروزه مدارکی متعلق به 1800 سال قبل از میلاد مسیح است که در آن از حساب و تمرینات محاسباتی مصری صحبت می کند. مشهورترین این مدارک که به خط هیروگلیفی نوشته شده رساله پاپیروسی آهمس است که در سال 1867م. بوسیلۀ مصرشناس معروف آیزن لهر خوانده شد و این رساله حاوی مسائل بسیار سادۀ حساب است.البته دو تمدن دیگر در خاور میدرخشید، نخست تمدن چینی که در درۀ رود یانگ تسه بود و متأسفانه در این تمدن علم حساب آن طوری که مثل دو تمدن قبلی بایستی پیشرفت کند پیشرفتی نکرده، و مدارک موجود میرساند که در تمدن چین علم بوسیله خارجی ها به آنها تلقین میشد، و خود چینیها مستقیماً در پی کشف معضلات محاسباتی خودنبودند، تمدن دیگری در درۀ رود کنگ نیز بنام هندی بوجود آمد. این تمدن با عمق غیرقابل انکارش در زمینه های مغزی پیشرفت شایانی کرد و از آن جمله در علم حساب، ولیکن علم حساب در این تمدن آنقدر که به بازی اعداد و طرح ریزی آنها سروکار داشت به محاسبات عملی توجه نمیکرد. البته غیر از این چند تمدن کهن در شرق، فنیقیها و کشورهای همجوارشان نیز بوده اند، که بواسطۀ پیشرفت در دریانوردی باید گفت آنان نیز در حساب دست داشته اند ولی متأسفانه تاکنون مدرک باستانشناسی که این نظر را روشن کند به دست نیامده است. در یونان، ازقرن دوازدهم قبل از میلاد ملت آریائی نژاد یونان در جزیره های اژه و سواحل آن سکنی گزیدند و با علاقمندی وافری به دریانوردی دست زدند و بر اثر آن کم کم تمدنی درخشان را پی ریختند که تا دنیا باقی است تاریخ و علم فلسفه به مردان قرن پنجم و چهارم قبل از میلاد آن کشور سر تعظیم فرود می آورد. در قرن هفتم قبل از میلاد، شهرهای ایونی یونان مدارس فلسفی را بوجود آوردند. و در آنجا به بحث در زمینه های مختلف علم و فلسفه آغاز کردند. علم ریاضی مثل سایر معارف بشری به این دانشگاهها راه یافت و چنانکه خواهیم دید در اثر مساعی آنان و سایر اقوام یونانی ترقیات شایان کرد. تمدن یونانی برخلاف تمدنهای پیشین خودبود. آنان حساب را تنها در موارد نیاز و کارهای عملی مورد استفادت قرار می دادند. و حل مسائل آنقدر برای آنها مهم بود که با زندگی روزمره تماس داشت، اما یونانیان بحث در موارد جزئی را تحقیر کرده و به بررسی های کلی و نظری می پرداختند. ارسطو می گفت علمی که بحث در جهان مجردات کند بر علوم دیگر که بند ماده هستند برتری دارد. بر اثر این گونه ارزیابی علمی ریاضیات نظری (یعنی آنچه ما به ازائی در خارج نداشت) در تمدن آنها پیشرفت شایانی کرد.
قدیمترین ریاضی دان یونان تالس ملطی است که قضیۀمعروف هندسه اش یکی از پایه های محاسبات نسبتهاست. فیثاغورس در اوائل قرن ششم قبل از میلاد در ساموس یکی از نواحی ایتالیا که از متصرفات یونان آن روزگار بود پا به عرصۀ وجود گذاشت وبر اثر مساعی او و شاگردانش علم حساب و ریاضی پیشرفت شایان کرد. قضیۀ معروف هندسۀ او پایۀ شناسائی عدد اصم شد. فیثاغورسیان نه تنها از نقطه نظر ریاضی به عدد توجه کردند بلکه در فلسفه نیز به عدد توجه داشته اند و طبق اصل معروف آنها، عدد اصل عالم است. زنون در دلائل معروف خود بر ردحرکت در جهان مسائل چندی را طرح می کند که طبق اصول دیالکتیک او بحث بی نهایت کوچک ها و بی نهایت بزرگها در علم ریاضی مطرح میشود. بقراط اهل شهر از کیوس سطوح منحنی و خواص محاسباتی آنها را طرح کرده که خود از مباحث دقیق این علم است.در بین قرن پنج و چهار قبل از میلاد معروفترین مردی که در دانشگاههای آتن تربیت شد و شاگردانی تربیت کردو به علم ریاضی علاقه داشت افلاطون است. او عقیده داشت که علوم منظم و منطقی در افراد تأثیر عمیق تربیتی دارد. او علم حساب را از منطق جدا نمود و بنظر او حساب فن کوچکی است که منطق بنحو دقیقتر از آن بحث می کند. از معاصران افلاطون، ایدکس است که در ریاضی و نجوم کارهای ذیقیمتی کرد. تمدن یونانی که ابتداء از ایون شروع شده در جزائر دریای اژه و جنوب ایتالیا دانشمندانی بوجود آورد و پس ازمرگ اسکندر در 323 قبل از میلاد مصر که در قلمرو حکومت او بود به دست یکی از سردارانش بنام بطلیموس افتاد و او در درۀ نیل حکومت بطالسه را تأسیس کرد. و بطالسه با پایتخت قرار دادن اسکندریه دانشگاه معروف اسکندریه را به وجود آوردند. این دانشگاه محل بحث مشهورترین دانشمندان و تربیت بزرگان چندی گردید و مشهورترین علمای ریاضی و حسابش اقلیدس، اپلونیوس و اراتستن هستند که محاسبات و پایه گذاریهای ایشان در علوم ریاضی و مساحیهای جغرافیائی ایشان از زیباترین کارهای فکر بشری است.
قبل از ختم تاریخ ریاضی یونان قدیم باید از ارشمیدس (277-212 قبل از میلاد) ریاضیدان معروف نام ببریم. این ریاضیدان که در سیراکوز بوجود آمد، در همه شعب ریاضی کار کرد و پایۀ چند رشتۀ ریاضی را گذارد. او علم استاتیک را پایه گذاری کرد. اعداد یونانی را تکمیل کرد، و تحقیقاتش در هندسه بی نهایت کوچکها اساس محاسبات در این زمینه شد. پس از ارشمیدس ریاضیات درزمینۀ کشفیات پیشرفتی نکرد و فقط نجوم و مثلثات و حساب عملی پیشرفت تدریجی داشت. در روم: مردم پس از زوال یونانیان اساس تمدن رومی را ریختند. سیسرون اقرار کرد که برای یونانی هیچ چیز مشهورتر از ریاضی نیست. رومیها با اعدادی که داشتند نمیتوانستند به طریق کتبی کار کنند، فقط روی چرتکه های مخصوص خود به محاسبه میپرداختند. در زمان رومیها ریاضی روی به پس روی گذاشت، و نوشته های بوئس رومی انعکاسی از این انحطاط است. این پس روی تا زمان فتح مصر به دست قیصر (47 قبل از میلاد) و آتش سوزی قسمت بزرگی از کتابخانه های مصری تشدید میشد. حوزۀ علمی اسکندریه در این دوره با روایات یونانی و مدارس فیثاغورسیان و افلاطونیان نو اداره میشد. بزرگان ریاضی این دوره ابرخس در نجوم و مثلثات و منلائوس و بطلیموس و نیکوماخس در هندسه و دیوفانت در جبر است. باری این انحطاط علم حساب تا پایان امپراطوری روم شرقی و فتح قسطنطنیه در 1453 میلادی ادامه داشت.
در هند: هندیها که تمدنشان بر پایه های استوار درون بینی عرفان و تصوف تکیه داشت، پس از فتح اسکندر و آمیزش با یونان بجهان بیرون نیز متمایل شدند، و بر اثر استفادت از پیشرفتهای کلدانی و یونانی در زمینه های ریاضی و نجوم ترقیات شایان کردند. نوشته های سانسکریتی باقی مانده از ایشان دال بر این مدعی است. نکته ای که در پیشرفتهای ریاضی هندی به چشم میخورد اهمیتی است که ایشان به ادراک حضوری و شهودی میدادند در برابر ادراک استدلالی. و این روش از عرفان محکم و ژرف هندی سرچشمه می گرفت. باری سهم پرارزش هندیها در علم حساب تأسیس سیستم اعداد کنونی و تنظیم روش حساب و کمک در پیشرفت جبر و مثلثات بوده است، و ازمؤلفان هندی چون آپاستامبا و آریاب هاتا و براهماگوپتا و بهاسکارا بسیار معروفند.
در تمدن اسلامی: پس از مرگ پیغمبر اسلام در 632 میلادی و تشکیل امپراطوری عرب و فتوحات آنان، مسلمانان از اواخر عهد امویان با علوم کشورهای مفتوحه و همجوار آشنا شدند، و پس از ترجمه های متعدد از فلسفه های کهن، پایۀ فرهنگ اسلامی را ریختند، لیکن دانشمندان اسلامی در کارهای ریاضی و حساب آن طوری که مدارس اسکندریه پیشرفت کرده بود، پیشرفت نکردند. یکی از مفاخر تمدن اسلامی آن است که اعداد هندی رااز هند به دیگر نقاط جهان رسانیدند و از این روی مسلمانان آن را ارقام هندی خوانند و اروپائیان آنها راارقام عربی نامند و نخستین کسی که آن را از هندیها گرفت ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی است. و فرنگیان کلمه ’الگریسم’ را از نام وی مشتق ساخته اند. اما در جبر، مسلمانان یک کتاب از ذیوفانتوس و دیگری از ابرخس را ترجمه کردند و مسائل بسیاری از ریاضیات هندی و ایرانی بر آنها افزودند، ومشهورترین کتب مسلمانان در این موضوع جبر و مقابلۀخوارزمی یاد شده میباشد که در سال 820 میلادی تدوین گشته است. وی در زیج خود نیز میان آراء ریاضی هند و ایران و یونان جمع کرده است. مسلمانان این کتاب خوارزمی را چندین بار شرح کرده اند. دیگر از ریاضی دانان اسلام ابوکامل شجاع بن اسلم و ابوالوفاء جوزجانی و ابوحنیفه دینوری (م 281 هجری قمری) و ابوالعباس سرخسی (286 هجری قمری) و خواجۀ طوسی (627 هجری قمری) و غیاث الدین جمشید کاشانی میباشند. ابوالهیثم در آغاز سدۀ پنجم هجری (11 میلادی) کتابی نگاشت و در آن اصول هندسۀ عددی را از اقلیدس و اپولونیوس گرفته و بخش بندی کرده و برای آنها از امور حسی و منطقی برهان ساخته است. و در جبر و حساب اسلوبی جدید به کار برده است. حسن بن موسی بن شاکر مسائلی در هندسه ابتکار نموده است، مانند تقسیم زاویه به سه قسمت متساوی و جز آن. مسلمانان حساب را به شعبه هائی چند تقسیم کرده اند مانند حساب تخت و تراب و جبر و مقابله و حساب خطئین و حساب الدور و الوصایا که به جبر و مقابله بازمیگردد. و حساب درم ودینار که استخراج مجهولات مافوق معادلات جبری با آن میسر شود و حساب فرائض برای تقسیم ترکۀ مردگان و حساب هوائی که نیاز به قلم ندارد. و حساب عقودالانامل و علم اعداد وفق و خواص اعداد متحابه و متباغضه و حساب نجوم و جز آنها. رجوع به هر یک از این کلمات در همین لغت نامه شود.
قرون وسطی: پس از حملۀ بربرها بر روم غربی و از بین رفتن تمدن رومی اروپا به یک خواب غفلت فرو رفت و کلیسا و امور مذهبی حاکم بر مقدرات علمی گردید. در اواخر قرن دهم ژربر فرانسوی کوششهای وافر درعلم حساب کرد و چند تألیف بوئس رومی را تفسیر کرد ولی این جنبشها اولاً چندان عمیق نبود و ثانیاً با جنگهای داخلی و هجوم نرماندیها در سال 1000 میلادی متوقف گردید. از اواخر قرن دوازدهم زمینۀ یک انقلاب واقعی در اروپا به وجود آمد. اهالی مغرب زمین بر اثر تماس با اعراب اسپانیایی و شرق، ریاضیات را که تا آن زمان بر ایشان روشن نبود، فرا گرفتند و افق علمی آنها تا حدی توسعه یافت، و ضمناً با جبر هندی و هندسۀ یونانی نیز آشنائی پیدا کردند. در این نهضت علمی سپاهیان و مجاهدین جنگهای صلیبی و یهودیان اسپانیایی و بازرگانان، رل اساسی ترقی علم جدید را به عهده گرفتند. شهر اشبیلیه مرکز ترجمه و تفسیرها بود و دانشمندانی چون ژیراردوص به ترجمه کتب ریاضی و حساب اسلامی پرداختند. لئوناردپیز پس از گردش در افریقای مسلمان در سال 1202م. کتابی به نام لیبر عباسی نگاشت که ولولۀ عجیبی به راه انداخت و سهم بزرگی در انتشار جبر و ریاضی جدید داشت. به وجود آمدن دانشگاههای پاریس و اکسفورد (در انگلستان) خود رل بزرگی در پیشرفت علم داشت. از دانشمندان این دوره که میتوان او را در هندسۀ تحلیلی پیشقدم دانست نیکلا اراسم است که در قوای کسری اعداد نیز کارکرد.
دورۀ رنسانس: پس از کشف چاپ و فرار دانشمندان از روم شرقی و تماس اروپائیان با کشورهای دیگر در اثر دریانوردی و بالاخره پیشرفت تجارت و بوجود آمدن شهرهای تجارتی و تمدن بورژوازی، حساب و ریاضیات نیز مورد توجه واقع شد. البته حساب در این دوره محاسباتی بود که به کارهای بازرگانی میخورد. از قرن پانزدهم تا هفدهم دانشمندان ایتالیا و شاگردان آلمانی آنها در حساب عددی و جبر و مکانیک ترقیات شایانی کردند. لوکادیبرگو معروف به پاسیلی و لئونارددونسی و تارتاگلیا و کاردان و فراری از ایتالیا و پورباخ و رژیومن تانوس و ورنر و ستیفل از آلمانها هستند. در بین این دانشمندان ایتالیایی بزرگانی به مکانیک و فضلائی به جبر توجه داشتند. ولی آلمانها بیشتر نظرشان به محاسبات نجومی بود. در قرن شانزدهم در فرانسه، ویت (1540-1603 میلادی) مخبر شورای دولتی پارلمان و مشاور هانری چهارم به وجود آمد که جبر جدید را ترقی داد و متد سمبولیسم را بوجود آورد و مثلثات را نیز تکمیل کرد و در هندسه نیز علاقمندی خاصی نشان داد. بلژستون معاصر ویت در محاسبات مکانیکی زحمت کشید و کسر اعشار را معمول کرد، و نخستین بار توزین را با سیستم اعشاری معمول نمود، ژیرارد که پرتستان بود و به بلژیک پناهنده شده بود کارهای ویت و ستون را تعقیب کرد. در قرن هفدهم دورۀ کلاسیک تاریخ ریاضیات ترقی شایانی کرد. دانشمندان چون گالیله و کپلر و دکارت و فرما و پاسکال لایب نیز و نیوتون و هویگنس است. دکارت فیلسوف معروف فرانسوی روش جبری را در هندسه به کار برد و هندسۀ تحلیلی را بوجود آورد و در جبر نظریات جدیدی آورد و نظریۀ معادلات را نیز اصلاح کرد. فرما (1601-1665 میلادی) عضو پارلمان تولوز از نوابغ است. او تمام بیکاریهای خود را وقف ریاضی نمود و همه آثارش در مراسلات و یادداشتهای پراکنده ای است که از او باقی مانده و یا در حواشی کتب است. او اساس هندسۀ بی نهایت کوچک را ریخت و در حساب احتمالات با پاسکال همکاری کرد و در تئوری اعداد کارهای ذی قیمتی انجام داد و طبق ادعای خود بر حاشیۀ یکی از کتابهایش، راه حل کلی معادلۀ زیر را یافته است ولی متأسفانه آن را ننوشته است:
Zn = Yn+ Xn
پاسکال (1623-1662 میلادی) نابغۀ فرانسوی در شانزده سالگی کشفیات معروف خود را در مخروطات کرد و در 1642م. اولین ماشین حساب را اختراع کرد. و بعد با کمک فرما حساب احتمالات را بوجود آورد، ولی کار عمده اش در حساب بی نهایت کوچک است کاوالیری ایتالیائی ایدۀ ارشمیدس را به نام هندسۀ غیرقابل تقسیم ها مورد مطالعه قرار داد و در حساب بی نهایت کوچک ها تحقیقات رسائی کرد. لایب نیز فیلسوف و ریاضیدان معروف آلمانی با کشف حساب جامع و فاضل اساس محاسبات آنالیز را ریخت و با حساب دیفرانسیل خود که تا حدی مربوط به فلسفۀ مونادهای اوست، علم ریاضی را تکانی شدید داد معاصر لایب نیز فیلسوف انگلیسی به نام نیوتون ضمن تفکر در مکانیک آسمانی و حرکات سیارات به همان محاسبات بی نهایت کوچک لایب نیز رسید ورسالۀ خود را در تحت عنوان حساب فلاکسیون انتشار داد و جاذبۀ عمومی را یافت و مکانیک سماوی را به حد زیادی جلو برد. منازعات اوبا لایب نیز و اتهاماتی که درباره حساب جامع و فاضل به یکدیگر زده اند بسیار شنیدنی است. هویگنس هلندی درتکمیل مکانیک استدلالی کارهای نیوتون را تعقیب کرد وحساب انتگرال را بسط داد. جان والیس انگلیسی در سال 1655م. حساب سریهای ریاضی را مورد بحث قرار داد و کارهای خود را منتشر نمود.در قرن هجدهم در انگلستان تایلور و ماکلرن پیدا شدند که در حسابهای سری و بسط آنها کارهای فراوان نمودند. و همچنین موار پرتستان فرانسوی در محاسبات جدید ریاضی زحمات فراوان کشید. اوپیتال و ژاک اول و ژان اول از خاندان برنولی و اولر (1707-1783 میلادی) هم در بسط محاسبات لایب نیز کار کردند و از هریک فرمولهای معروفی در ریاضیات عالی باقی مانده است. دالامبر در رسالۀ مکانیک خود مکانیک را با دخول حساب انتگرال بسط داد و در جبر اصل معروف زیر را یافت: هر معادلۀ درجۀ nام دارای n ریشه است. کلرو رقیب دالامبر در رسالۀ معروف خود، مکانیک سماوی و حساب بی نهایت کوچکهارا بسط داد. در قرن نوزدهم ریاضی دانهای معروف فرانسوی چون لاگرانژ و لاپلاس و لژاندر و مونژ و فوریه پیشرفتهای درخشانی به علم ریاضی دادند. لاگرانژ در تورن متولد شد و با شاگردی در آکادمی تورن به مطالعات ریاضی پرداخت بعدها استاد دانشگاه برلن شد و سپس به پاریس رفت، براساس کارهای دلامبر مکانیک تحلیلی را بوجود آورد و در تئوری توابع تحلیلی عمل تجزیۀ حساب بی نهایت کوچک ها را به نتیجه رسانید. لاپلاس ابتدا در دانشسرای عالی فرانسه معاون لاگرانژ بود و سپس خود در نجوم و حساب احتمالات کار کرد و محاسبات ناتمام نیوتون را به انتها رسانید. مونژ نابغۀ ریاضی و استاد هندسۀ ترسیمی فرانسوی هندسۀ بینهایت کوچکها را در فضای سه بعدی معمول کرد و به نظریۀ معادلات با مشتقات جزئی پیشرفتهای قابل تحسین داد، و بالاخره اصل معروفش در قضایای موهومی راجع به کمّیّات موهوم یکی از اصول معروف حساب اعداد موهومی است. لژاندر در آنالیز و نظریۀ راجع به اعداد زحمات فراوان کشید.
در دورۀ بین سالهای 1815 و 1870 میلادی بزرگان ریاضی ظهور کردند که با کشفیات خود در علم حساب جامع و فاضل و سپس همکاریهای مستقیم با علم فیزیک، علم ریاضی و فیزیک را پیشرفت زیاد دادند. معروفترین آنها در این دوره آمپر و لامه و بالاخره فوریه است. این شخص محاسبات بسیاری در زمینۀ حرارت انجام داده است که از نظر ریاضی و فیزیک بسیار قابل توجه است. ظهور گوس در آلمان و مطالعات دقیق او باعث پیشرفت هندسه و حساب اعداد موهومی شد. او سرانجام به تئوری اعداد مختلط رسید. کوشی (1789-1857م.) فرانسوی در علوم ریاضی زحمات فراوان کشید و در توسعۀ محاسبات سری ها و حساب انتگرال و توابع متغیر مختلط رساله های باارزش منتشر کرد. در آن ایام ریمن و ویرشتراس و هرمیت و دو نابغۀناکام، آبل و گالوا زحمات شایان توجهی در محاسبات جامع و فاضل و مبادلات دیفرانسیلی کشیدند.
در ختم مقال راجع به این دوره باید بگوئیم آبل و گالوا اگرچه در زمان حیات خود مورد توجه نبودند ولی پس از مرگ و انتشار رساله های علمیشان، هندسۀ تحلیلی در آلمان و هندسۀ بی نهایت کوچکها در فرانسه ترقیات شایان کرد. البته در اینجا باید محاسبات دقیق نابغۀ انگلیسی هامیلتون (1805-1865 میلادی) که سرانجام کاترنیون را به وجودآورد، مورد توجه قرار داد. نظریۀ معادلات کامل درباره اعداد مختلط نیز در بین این سالها بوسیله کوشی وستورم و لیویل بسط وافی یافت. دیریکله درباره سریهای مثلثاتی و معادلات بامشتقات جزئی، و ریمن نیز نظریۀ توابع را بسط داد. و کارهای این دو در ریاضیات عالی بسیار باارزش میباشد. محاسبات ریاضی از 1870م. تا اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم پیشرفت داشت. دو نابغۀ علمی، یکی ژرژ کانتر و دیگر هانری پوانکاره با زحمات فراوانی که در ریاضیات کشیدند تحولات علمی این دوره را هدایت کردند، در این دوره ددکند آلمانی با تئوری ’برش’ خود وضع عدد اصم را روشن کرد. نظریۀ مجموعه ای که بوسیلۀ کانتر بوجود آمد با سرعت زیاد پیشرفت کرد. این تئوری که مطالب بطور کلی مختلف اعم از محسوس یا غیرمحسوس را دسته بندی میکند، مبنای جدیدی در پژوهشهای ریاضی بوجود آورد. کانتر به کمک این ادراک، اصول نظریۀتوابع را عمومیت داد و راه جدید تحقیقات ریاضی را معین کرد، مطالبی را که تا آن زمان جزو استثناآت ریاضی بود داخل ریاضی کرد. مطالعۀ مجموعه های بی نهایت در1883م. اعداد صحیح را در بین رشتۀ بی نهایت اعداد قابل شمارش و نقاط واقع در روی یک پاره خط از دستۀ بی نهایت اعداد غیرقابل شمارش مشخص نمود. قسمت عمده محاسبات ریاضی در آلمان، محاسبات ویرشتراس، ددکند، کانتر، و در فرانسه، تانری، ژردان و بر، با نظریۀ بی نهایت کوچکها تحت اختیارآنالیز گذاشته شد. آنچه که مبهم بود و تردیدآمیز به نظر می رسید حذف شد و تصورات مختلف با ایدۀ اساسی (اعداد صحیح) ربط پیدا کرد. داوید هیلبرت آلمانی در همین دوره در تئوری راجع به بی نهایت کار کرد و اصول منطق ریاضی را پی ریزی کرد، بعدها پآنو ایتالیائی و برتراند راسل انگلیسی در این منطق کار کردند و برای ریاضی یک قسم منطق عالی ایجاد نمودند. کارهای هانری پوانکاره درباره نظریۀ توابع و معادلات با مشتقات جزئی و توسعۀ مکانیک و فیزیک ریاضی یک تصور کلاسیک و منظمی در ریاضی بوجود آورد. از کشفیات بنام ’پوانکاره’ توابع فوشین است که در سال 1882م. منتشر کرد، و نیز توابع بیضوی را عمومیت داد و راه حل بسیاری از مسائل جبری را یافت. پیشرفتهای نظریۀ ’مجموعه’ و نتایج دقیق آن و کوشش ها درباره معادلات دیفرانسیل و معادلات با مشتقات جزئی و بوجود آمدن حساب جدید و بسیار عمومی آنالیز فنکسیونل و پیشرفت جبر در فیزیک نظریۀ نسبی و مکانیک کوانتا ومکانیک موجی را به وجود آورد و اشکالات و استثناآت قدیمی را حل کرد. در اواخرقرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم دانشمندان بزرگ در فیزیک و کاربرد ریاضی در فیزیک کار کردند و باعث ترقی فیزیک ریاضی شدند. در انگلستان ستوک، گرین، کلوین، ماکسول، پارسون و ادینگتون و در آلمان کارهای دیریکله و ددکند و کانتر و شوارز و نومان و هیلبرت و ویل و لرانتز باعث پیشرفت توابع تحلیلی و مجموعه ها و فیزیک نظری شد. ایتالیائی ها بخصوص در حساب فنکسنویل و حساب تانسریل و ’توابع چندمتغیری’ مطالعه نمودند و دانشمندان آنها چون ولترا، ریسی و لوی سیویتا، پآنو، انریگس و دینی و کاستلنوو بسیار معروفند در کشورهای شمالی اروپا متیاگ لوفله و فردهلم و لی و نوانلینوا و پلانک و بوهر زحمات زیادی در پیشرفت علوم مثبته و ریاضی کشیده اند. آپل، گورسا، داربو، کنیگ و پیکار در زمینۀ تئوریهای توابع و قسمتهای مختلف انالیز عالی زحمات فراوانی کشیده اند. در زمینۀ نظریۀ مجموعه و پیش بردن متد نوین، پنلوه، بورل، هادامار و بوترو زحمات فراوان کشیده اند.البته در این روزها محاسبات فضائی و محاسبات فیزیک اتمی ترقیات شایانی کرده است، در زمینۀ قسمت اول کارهای دانشمندان روسی و امریکائی و در قسمت دوم علاوه بر زحمات دانشمندان دو کشور مذکور از کارهای انگلیسیها و فرانسویها و هندیها باید نام برد. البته مخفی نخواهد ماند که در غالب مباحث دو رشتۀ فوق دانشمندان آلمانی که بر اثر جنگ مرکزیت خود را از دست داده اندزحمات شایان تقدیری کشیده اند. (اقتباس از تاریخ حساب ونه تاتون گاموف گردو، انریکس) : شغل امور وزارت و حساب، بوالخیر بلخی میراند. (تاریخ بیهقی). پیش آفتاب ذره کجا در حساب آید. (تاریخ بیهقی). ابوالقاسم کثیر از عهدۀ شغل بیرون نیامده است. حساب او پیش باید گرفت. (تاریخ بیهقی ص 395). خواجه وی را [احمد ینالتکین را] بنشاند و گفت دانسته ای که حساب ترا چندین بود و مرا در این که سوگند گرانست... (تاریخ بیهقی ص 268). در حالتی که خواهانست چیزی را که نزد اوست از ثواب و ترسان است از بدی حساب. (تاریخ بیهقی ص 312). به عجب ماندم از حرص و مناقشت با یکدیگر وچندین وزر وبال و حساب و تبعت... (تاریخ بیهقی ص 372). بنده بگوید که حساب صاحبدیوان مملکت نباید گرفت. (تاریخ بیهقی ص 368). چون حساب وی فصل شود آنچه رای واجب کند در باب وی فرموده آید. (تاریخ بیهقی ص 395).
چونکه نخواهی ز پس شصت سال
ای متغافل زتن خود حساب.
ناصرخسرو.
اینجا بنگر حساب خویش بنقدی
کانجا حاضر شوند مرسل و مرسل.
ناصرخسرو.
با تن خود حساب خویش بکن
گر مقری بروز حشر و حساب.
ناصرخسرو.
همیشه تا ز یکی اول حساب بود
مباد آخر عمر ترا به سال حساب.
مسعودسعد.
از چه برداشتم حساب بر او
کان نشد از حساب ضرب کسور.
انوری.
حسابی که فرمود رای بلند
کس از پیش بینی نبیند گزند.
نظامی.
بی حسابی مکن بهانه مجوی
که حسابت کنند موی بموی.
اوحدی.
دانی حساب گندم خود جو بجو ولی
الحمد را درست نکردی ز کودکی.
اوحدی.
تو نه مرد عشق بودی خود ازین حساب سعدی
که نه قوت گریز است و نه طاقت گزندت.
سعدی.
صاحب دیوان ما گوئی نمیداند حساب
کاندرین طغرا نشان حسبهﷲ نیست.
حافظ.
، جماعت کثیر از مردم. ، رفتار. روش. چگونگی رفتار و کردار:
مردم بتعجب از حسابش
و از رفتن وحش در رکابش.
نظامی (لیلی مجنون چ 2 وحید ص 159).
، دین. (منتهی الارب). ، کافی. بسنده. بس شونده: عطاءً حساباً، عطایی کافی. (قرآن 36/78). ، معامله: خوش حساب. بدحساب. ، محاسبت. حساب پس گرفتن. رسیدگی به حساب کسی کردن:
آنگهت ای پسر ندارد سود
با تن خویش کرد جنگ و حساب.
ناصرخسرو.
تو پنداری که حاسد رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است.
حافظ.
، حد. حد وحصر. اندازه:
تاج و تخت و خاتم و ملک ترا نبود قرین
جیش و جود و بنده و گنج تو را نبود حساب.
فتح اﷲ اصفهانی (از ارمغان آصفی).
ترکیب ها:
- حساب برگرفتن. حساب گرفتن. حساب برداشتن. حساب بردن. حساب کردن.حساب نیست. حساب جاری. رجوع به همین کلمات شود.
- امثال:
هرکه خیانت ورزد دستش از حساب بلرزد. (گلستان سعدی).
حساب به مثقال بخشش به خروار.
یاری یاریست و حساب حساب. (جامعالتمثیل).
حساب حساب است و کاکا برادر.
حساب دوستان در دل است.
حسابش با کرام الکاتبین است، ازرسوائی نمی هراسد. لیکن حافظ این مثل را به معنی دیگر به کار برده است:
تو پنداری که حاسد رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است.
حافظ.
حساب میخواهی یا جان آدم.
آن را که حساب پاکست از محاسبه چه باکست. (گلستان).
داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است.
- از حساب برداشتن،تحویل گرفتن صاحب حساب جاری مبلغی را از سپردۀ خویش.
- بدست چپ حساب کردن، در حساب عقود انامل آحاد و عشرات را با انگشتان دست راست و مآت و الوف را با دست چپ حسابی کنند، و خاقانی در شعر زیر از ’بدست چپ حساب کردن’ اعداد بزرگ را بشمار آوردن خواسته است:
دهر چندان مناقبش داند
که به دست چپش حساب کند.
خاقانی.
- به حساب گذاردن، پول را به حساب جاری در بانگ گذاردن. به حساب ریختن. بحساب خوابانیدن.
- حرف حساب. رجوع به حساب و حرف حسابی شود.
- حساب اعشاری. رجوع به اعشاری شود.
- حساب البرجان. رجوع به همین ماده شود.
- حساب برداشتن از کسی، حساب بردن از کسی. حساب گرفتن از کسی. از او ترسیدن: و این بشارت به اطراف فرستادند و ملوک و اشراف باز از او حسابها برداشتند. (جهانگشای جوینی).
- حساب به انگشت بودن، حساب بدست بودن. حساب سرانگشتی دادن. برای سهولت حساب به انگشت کردن:
سیاهی چو دریا پس پشت او
حساب بیابان در انگشت او.
در شرح این بیت گفته اند: که مراد از حساب بیابان حساب منازل و فراسخ است، و در انگشت بودن آن عبارت از دو چیز میتواند شد یکی آنکه مقدمۀ بزرگ و اهم در لشکرکشیها بطرف حدود آن است که به طرق و سبل مخوفه آگاه باشد. دوم آنکه چون در حسابهای عمده محتاج به قلم و دوات و کاغذ میشود و حسابهای خرد را عقد اصابع کفایت میکند، پس بیابان در انگشت بودن عبارت از کمال قدرت و فطنت و حزم و هوشیاری بود. از اینجا مستفاد می شود که حساب وقتی که به انگشت نسبت می یابد کنایه باشد از سهولت حساب از عالم به انگشت شماره کردن، چنانکه گذشت. و همین معنی مراد است در این بیت میرمعزی:
حساب دانش او را کرانه نیست پدید
اگرچه ملک زمین را بدست اوست حساب.
و همچنین در این بیت محسن تأثیر:
هر نقد دل که می برد آن دست خوش نگار
آخر به ما حساب به انگشت می دهد.
(آنندراج).
و این غیر از حساب عقود انامل است.
- حساب تفاضلی. رجوع به تفاضلی شود.
- حساب جمل. رجوع به جمل و حساب جمل شود.
- حساب رمل. رجوع به رمل شود.
- حساب کشیدن، محاسبت.
- شماره حساب، عددی که نشان دهنده ردیف حساب جاری در بانک باشد.
، معامله.
- در حساب بودن از کسی، ترسیدن از او. اندیشه داشتن و احتیاط کردن. مثلاً شخصی که برای همه کس میدود و همه را زیرچاق یعنی محکوم خود میکند و چون بشخص دیگر که لفظ مقابل اوست میرسد اندک احتیاطی بکار میبرد، گویند از او در حساب است و نیز گویند ازو حساب میبرد:
با صبح روگشاده تر از آفتاب باش
از هر که دم شمرده زند در حساب باش.
صائب.
برون ده از آن تار پرپیچ و تاب
که زنار باشد ازو در حساب.
باقر کاشی (خطاب به مغنی از آنندراج).
- حساب پاک بودن، روشن بودن حساب. کنایه از بی آلایشی و روشن بودن معامله است: کسی را که حساب پاک است از محاسبت چه باک.
- حساب پاک شدن، پاک گردیدن حساب و معامله.
- حساب پاک کردن، تسویه حساب و کنایه از تسویۀ معامله است. (آنندراج) :
بآسان در قیامت پاک نتوان کرد خون من
همین جا پاک کن ای سنگ دل از خود حسابم را.
صائب (از آنندراج).
عشق آمد و شدم ز ثواب و عقاب پاک
دل از دو کون شستم و کردم حساب پاک.
ملاقاسم مشهدی (از آنندراج).
- حساب پاک گردیدن، کنایه از روشن شدن معامله است:
مرا پیمانه پر میگردد از یک قطره چون گوهر
اگر ساقی دهد جامی حسابم پاک میگردد.
سالک یزدی (از آنندراج).
- سر بسر شدن حساب،پاک گردیدن حساب. (بهار عجم). پایاپای شدن معامله. تهاتر.
سری که میطلبیدی به خنجرت دادیم
حساب ما و تو گردید سربسر امروز.
اشرف مازندرانی (از ارمغان آصفی).
- سر توی حساب بودن، کنایه از اطلاع داشتن و شریک بودن در یک ماجرا و واردبودن در آن.
- سر حساب رسیدن، به موقع رسیدن ذی حق برای احقاق حق خویش.
- علم حساب، ارثماطیقی. دانش شمار:
ور ترا از من برین دعوی گوا باید گواست
مر مرا هم شعر و هم علم حساب و هم ادب.
ناصرخسرو.
، محاسبه. رسیدگی و بررسی.
- دیوان حساب، دفتر حساب:
آنروز که روز حشر باشد
دیوان حساب و عرض منشور.
سعدی (طیبات).
رجوع به دیوان شود.
- حق و حساب، نصفت. انصاف: اگر احدی از قانون حق و حساب و امور مستمره... تخلف و تجاوز نماید.... (تذکرهالملوک ص 6).
- ، این ترکیب در تداول عوام امروزه به معنی رشوت بکار رود.
- حق و حساب دانی، نصفت داشتن. متصف بودن به صفت انصاف.
، حق. درست. صحیح.
- حرف حساب، حرف حسابی.
- حرف حسابی، حرف حساب. حرف حق. سخن بحساب. سخن درست. ادعای صحیح.
- روز حساب، روز شمار. یوم الحساب. روز قیامت:
اگر بگروی تو به روز حساب
مفرمای درویش را شایگان.
شهید.
به چنین بارخدایان و به چونین خلفان
نام او زنده بود دایم تا روز حساب.
فرخی.
دانم که نیست جز که بسوی تو ای خدا
روز حساب و حشر مفر و وزرمرا.
ناصرخسرو.
با تن خود حساب خویش بکن
گر مقری به روز حشر و حساب.
ناصرخسرو.
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر
به صبح محشر و خمسین الف روز حساب.
خاقانی.
- یوم الحساب، روز حساب. روز شمار. روزجزاء. روز قیامت. قیامت. روز داوری. یوم الدین.
، جا. مقابل. عوض.
- از حساب، بحساب.بعوض. از عوض. در عوض.
- ، بدرستی. حسابی:
مردمان چون کودکان بیهشند
وین دبیرستان علمست از حساب.
ناصرخسرو.
- بحساب، بجای. در عوض: و قد یحرق آجر و یباع بحساب الدیفروغس. (ابن البیطار).
، گمان. تصور.
- بحساب، بگمان. بتصور: بحساب شما، بگمان شما.
- بحساب آمدن، بچیزی شمرده شدن. مقابل بحساب نیامدن:
دریغ نیست مرا هرچه هست در نظرت
دلی چه باشد و جانی چه در حساب آید.
سعدی.
به روز حشر ترا دادخواه چندان است
که خون من ز کجا در حساب می آمد.
(از آنندراج).
- بحساب نیامدن، بچیزی شمرده نشدن:
شایدکه در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بی منتهای تست.
سعدی (غزلیات).
فردا که حساب جمله عالم طلبند
آن ذره که در حساب ناید مائیم.
افضل کاشی (از ارمغان آصفی).
- بحساب آوردن، چیزی شمردن. فرض کردن. انگاشتن. پنداشتن:
کجا در حساب آورد چون تو دوست
که روی ملوک و سلاطین در اوست.
سعدی (بوستان).
به آن زهره دستت زدم در رکاب
که خود را نیاوردم اندر حساب.
سعدی (بوستان).
، شمار. حد و نهایت.
- از حساب گذشتن، بسیار شدن. بی نهایت شدن:
یکی توئی که به فضل از حساب بگذشتی
یکی بود که رساند حساب را به هزار.
ادیب صابر.
- بی حساب، بی حد. بی نهایت. عددی زیاد. عظیم. بسیار:
خاطر خاقانی است مدحگر مصطفی
زان ز حقش بی حساب هست عطا در حساب.
خاقانی.
سوار هنرمند چابک رکاب
که بر آتش انگشت زد بی حساب.
نظامی.
روا بود که چنین بی حساب دل ببری
مکن که مظلمۀ خلق را جزائی هست.
سعدی.
نالیدن بی حساب سعدی
گویند خلاف رای داناست.
سعدی.
- بی حسابی، ظلم. ضد نصفت. بی عدالتی. ناعدالتی.
- بدحساب، بدمعامله.
- تصفیه حساب کردن، حساب را روشن کردن. تهاتر و پایاپای کردن معامله.
- خودحساب، کسی که قدر خویش بداند و پای از گلیم خویش بیرون ننهد. خوش حساب.
- خوش حساب، خودحساب، خوش معامله. مقابل بدحساب.
- ذیحساب، در تداول امروز بر حسابدار وزارت دارائی که در وزارت خانه های دیگر انجام وظیفه میکند، اطلاق شود. رجوع به ذی حساب شود
لغت نامه دهخدا
حساب
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
تصویری از حساب
تصویر حساب
فرهنگ لغت هوشیار
حساب
((حِ))
شماره کردن، شماره، اندازه، دانش ریاضی، تخمین، برآورد، بدهی، قرض، کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن، کار دست کسی بودن هوشیار بودن
تصویری از حساب
تصویر حساب
فرهنگ فارسی معین
حساب
شمارش، رایشگری، شمارشگری
تصویری از حساب
تصویر حساب
فرهنگ واژه فارسی سره
حساب
آمار، شمارش، شماره، شمار، اندازه، تعداد، حد، عده، سیاهه، بیلان، محاسبه، شمردن، ریاضی، بدهی، قرض
متضاد: طلب، بستان کاری، صورت حساب، تخمین، برآورد، قیامت، رستاخیز 01 دلیل، منطق، درست، صحیح، انگیزه، سبب، جهت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حساب
اگر کسی در خواب بیند که حساب می کرد با کسی دیگر دلیل که در محنت و عذاب افتد و خود را به کار زشتی بدارد. محمد بن سیرین
حساب قیامت را درخواب دیدن بر شش وجه است. اول: پادشاه ظالم. دوم: دل مشغولی. سوم: سختی و رنج. چهارم: بدحالی. پنجم: اندوه وعزا. ششم: عمر کوتاه.
اگر کسی بیند در قیامت حق تعالی با وی حساب می کرد و حساب بر وی آسان است، دلیل بر رستگاری و خیر کند. اگر به خلاف این است، بد باشد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
حساب
محاسبات، محاسبه
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسان
تصویر حسان
(دخترانه و پسرانه)
زیبارویان، نیکوان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسیب
تصویر حسیب
(پسرانه)
آنکه دارای حسب و نسب است، بزرگوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سحاب
تصویر سحاب
(پسرانه)
ابر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسام
تصویر حسام
(پسرانه)
شمشیر تیز و برنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احساب
تصویر احساب
حسب ها، شرفها، مفاخر اجدادی، جمع واژۀ حسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسابی
تصویر حسابی
مربوط به حساب،
کنایه از راست، درست مثلاً حرف حسابی،
بی عیب و نقص، بی کم و کاست مثلاً شغل حسابی،
کنایه از متشخص مثلاً آدم حسابی
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
منسوب به حساب. فرد کامل. هر چیز که قدر و شانی داشته باشد. (آنندراج) : آدم حسابی. زن حسابی. نجار حسابی. طبیب حسابی:
حسن تو حسابی شده مه در چه حسابست
خورشید ز رشک تو چنین در تب و تابست.
ظهوری (از آنندراج).
- حرف حسابی، گفتاری معقول. سخنی منطقی. مدلل. درست. مقابل ناحسابی: حرف حسابی جواب ندارد.
- مرد حسابی، مرد کامل. مرد معقول. مرد تمام.
، مربوط به محاسبات: هرگونه بازیافت و دقت حسابی که داشته باشد مشارالیه به عمل می آورد. (تذکرهالملوک ص 45). در آخر سال اسناد حسابی در دست داشته. (تذکرهالملوک ص 45). دو روز دیگر از روزهای هفته در خانه خود به دعواهای حسابی عرفی میرسد. (تذکرهالملولک ص 13)
لغت نامه دهخدا
(بِ حِ)
مرکّب از: ب + حساب، در شمار. در حساب. در محاسبه. (ناظم الاطباء)،
- بحساب آمدن، در شمار آمدن.
- بحساب آوردن، در شمار گرفتن. در محاسبه نظر داشتن.
-
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ حسب. گوهرها.
لغت نامه دهخدا
(حِ بَ)
رجوع به حسابت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
بر بالش نشاندن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(تَ)
حسابه. صاحب حسب گردیدن. (از منتهی الارب). خداوند نژاد نیک شدن. گوهری و خداوند نژاد بزرگ شدن. (زوزنی). گوهری و خداوند نژاد نیک شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گوهری شدن یعنی دین دار و مالدار شدن. (مهذب الاسماء)
حسابه. حسبان. حساب. حسب. شمردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحساب
تصویر بحساب
در شمار، در محاسبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محساب
تصویر محساب
شمار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاسب
تصویر حاسب
شمارنده، شماره گر، محاسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احساب
تصویر احساب
جمع حسب، گوهرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسابت
تصویر حسابت
خداوند نژاد نیک شدن، صاحب حسب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسابه
تصویر حسابه
پایگاه یافتن نیک گهری
فرهنگ لغت هوشیار
همار دار، شمارگر، درست، والا ارزشمند منسوب و مربوط به حساب، عالم بعلم حساب حسابدان، درست صحیح (کاری حسابی کرده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسابی
تصویر حسابی
منسوب به حساب، دارای نظام و اصول درست، به طور کامل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساس
تصویر حساس
دلنازک، زودرنج، زودکنش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
پوشش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پساب
تصویر پساب
فاضلاب
فرهنگ واژه فارسی سره
درست، دقیق، صحیح، حسابدان
متضاد: بی حساب، باشخصیت، متشخص، محترم، تمام، کمال، بقاعده، مربوط به حساب، منطقی، معقول، خوب، ممتاز، عالی، مطلوب، دل خواه، زیاد، کامل 01 قابل توجه، قابل ملاحظه، شایان، معقول، منطقی،
فرهنگ واژه مترادف متضاد