جدول جو
جدول جو

معنی حزیبی - جستجوی لغت در جدول جو

حزیبی
(حُ زَ)
منسوب به حزیب که نام ولید محمد بن حزیب است، و اوست که مروان حکم را اسیر و برده ساخت، در جنگ راهط. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
کوتاه درشت اندام. حزاب. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ حزباءه. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ حزب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
امری حزیب، کاری سخت. امری دشوار. ج، حزب
لغت نامه دهخدا
(حُ صَ)
نسبت است به حصیب پدر یزید بن الحصیب اسلمی. (الانساب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ابن رستم پاشا. او راست: عینیه. (کشف الظنون) (هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
منسوب است به زیب که قریه ای است در ساحل بحرالروم بر کنار عکا. (از انساب سمعانی). منسوب است به زیب، روستائی نزدیک عکا. (از معجم البلدان). رجوع به زیب شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
منسوب به حزیز، قریه ای به یمن. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حزیمه که بطنی از قضاعه است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام شاعری عثمانی است. وی اصلاً ایرانی و در دورۀ سلطان بایزیدخان ثانی به اسلامبول رفته و به زمان یاورسلطان سلیم خان وفات کرده است. او عالم متفننی بوده وسیاحت های بسیار کرده، و شیوۀ ایرانی داشت. اشعار او عاشقانه و صاحب سبکی خاص است و بیت ذیل از اوست:
گر سنکچون ایتمیم چاک ای گل نازک بدن
قبرم اولسون اول قبا اگنمده، پیراهن کفن.
(قاموس اعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(حُ بَ)
منسوب به حبیب، بطنی از بنی عامر بن لوئی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حِ ی ی)
یزید بن مسلم جرتی. اصل وی از جرت بود و به حزیز منتقل گشت. مسلم بن محمد صنعانی از وی روایت دارد. و ابن ماکولا وی را یاد کند. (سمعانی) (معجم البلدان). و رجوع به جرتی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حزابی
تصویر حزابی
کوتاه درشت اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزیب
تصویر حزیب
کار سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
حزبيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
Party
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
派对的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
パーティーの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
партийный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
جماعتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
পার্টি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
wa chama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
partili
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
파티의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
מִפלָגתִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
imprezowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
पार्टी-संबंधित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
pesta
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
งานเลี้ยง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
feestelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
партійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
di festa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی