جدول جو
جدول جو

معنی حریم - جستجوی لغت در جدول جو

حریم
پیرامون و گرداگرد خانه و عمارت، مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد، آنچه حرام شده و مس آن جایز نباشد
تصویری از حریم
تصویر حریم
فرهنگ فارسی عمید
حریم
(حُرَ)
ابن فاتک، ازبنی اسد و راوی حدیث است، و پدر ایمن بن حریم است که عبدالملک مروان او را مأمور قتل عبدالله زبیر کرد و او نپذیرفت. (تاریخ گزیده ص 222). رجوع به ایمن شود
لغت نامه دهخدا
حریم
(حُ رَ / حَ)
بطنی است از حضرموت
لغت نامه دهخدا
حریم
(حُ رَ)
وادی به دیار بنی نمیر و آبها دارد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حریم
(حُ رَ)
ابن حرام. مستوفی آرد: بروز فتح مکه مسلمان شد و صدوبیست سال عمر یافت، شصت سال در جاهلیت و شصت در اسلام. در سنۀ ثمانی و خمسین وفات کرد. وی برادرزادۀ خدیجه بود. (تاریخ گزیده ص 222)
ابن سعدالعشیره جعفی. و در تاج العروس گوید: حریم بن جعفی بن سعدالعشیره برادر مرّان بن جعفی است. و این دو، دو بطن از عرب باشند
لغت نامه دهخدا
حریم
(تَ)
بازداشتن از.، بی بهره گردانیدن از... حرمان. حرم. حرمه
لغت نامه دهخدا
حریم
پیرامون، گرداگرد، خانه، مکانی که دفاع از آن لازم باشد
تصویری از حریم
تصویر حریم
فرهنگ لغت هوشیار
حریم
((حَ))
پیرامون و گرداگرد خانه، مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد، جمع احرم، حروم
تصویری از حریم
تصویر حریم
فرهنگ فارسی معین
حریم
اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم، مکان مقدس، محدوده، حیطه، قلمرو، مرز، منطقه محافظت شده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حریم
دو طرف رود، زمین اطراف نهر و رود که غیرقابل تصرف است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
برسوی، از مردم بروسه. معاصر سلطان سلیم خان قدیم، نامش عبدالله بن محمد مرزیفونی رومی (1066 هجری قمری) شاعریست ترک و او را دیوانیست. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و هدیهالعارفین ج 1 ص 477 شود
قورقوردبن بایزید. متوفی به سال 918 هجری قمری او راست: دیوانی به ترکی
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
منسوب به حریم، بطنی از صدف. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حریم. قبیله ای از یمن منسوب به حریم، محله ای بزرگ در جانب غربی بغداد. (سمعانی). رجوع به حریم دارالخلافه و حریم طاهری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریمه
تصویر حریمه
بی روزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
((تَ))
حرام کردن، ناروا شمردن، قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
جلوگیری، بازداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
Sanction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(FR) sanction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
制裁
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
סנקציה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
दंड
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(ID) sanksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
การคว่ำบาตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(NL) sanctie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(PT) sanção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(ES) sanción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(IT) sanzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
制裁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(PL) sankcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
санкція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(DE) Sanktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
санкция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
제재
دیکشنری فارسی به کره ای