جدول جو
جدول جو

معنی حریقان - جستجوی لغت در جدول جو

حریقان
(حَ)
دهی است جزء دهستان کوهپایه بخش نوبران شهرستان ساوه در بیست و هشت هزارگزی شمال باختر نوبران و پانزده هزارگزی راه عمومی. کوهستان و سردسیر و دارای 605 تن سکنۀ شیعه، فارسی است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، بنشن، عسل، لبنیات، بادام، انگور، گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرمدان
تصویر حرمدان
کیسه ای چرمی که در آن زر و سیم ریخته و به کمر می بستند، چنته، همیان، خرمدان و چرمدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرزدان
تصویر حرزدان
کیسۀ توشه،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
ترنیان، سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، تریان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حزیران
تصویر حزیران
از ماه های سریانی یا رومی، بین ایار و تموز، ماه ششم تقویم شمسی بعضی از کشورهای عربی، مطابق ماه ژوئن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
مرگ موش. سم الفار. رهج الفار. تراب هالک. شک. هالوس. ارسانیقوس. زرنیخ. (ابن بیطار ترجمه فرانسه در سم الفار) (اشتینگاس در کلمه حرفقان)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
گیاهی است. مستوفی گوید:گلش مانند معصفر است، پخته بر افعی گزیده نهند، درد ساکن کند و زهر برآورد. نزهه القلوب خطی در تحت عنوان ’الادویه’ گوید قرطم بری است. رجوع به طریفان شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
طمعکار. حریص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
تثنیۀ فریق درحالت رفع. فریقین، دو طرف. رجوع به فریقین شود
لغت نامه دهخدا
(تَضْ)
حیق است در همه معانی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حیق شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ری یا)
تثنیۀ حری ّ، به معنی سزاوار
لغت نامه دهخدا
(حُ)
بهم سودگی دو ران گاه رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حزیران
تصویر حزیران
ماه نهم از سال سریانی بین ایار و تموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
طبق پهن چوبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرفقان
تصویر حرفقان
رومی مرگ موش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریقات
تصویر تحریقات
جمع تحریق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزیزان
تصویر حزیزان
نام ماهی رومی برابر با ماه ششم سال خورشیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذریان
تصویر حذریان
پرهیزگار، ترسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریدان
تصویر جریدان
دو روز، دو ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحریان
تصویر بحریان
دریاییان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرقان
تصویر حرقان
رانسودگی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته خرمدان کیسه چرمی که در آن دانگ (سکه) و زر برگ نهند کیسه ای چرمین که در آن پول و اشیا دیگر گذارند: (چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند) (مثنوی) توضیح این کلمه بصورت (جرمدان) تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزیران
تصویر حزیران
((حَ))
ماه نهم از سال سریانی، بین ایار و تموز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
طبق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
Greedily, Voraciously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
avidement, voracement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
gananciosamente, vorazmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
codiciosamente, vorazmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
avidamente, voracemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
жадно , жадно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
贪婪地 , 贪婪地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
chciwie, łapczywie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
жадібно , жадібно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
gierig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حریصانه
تصویر حریصانه
hebzuchtig, gretig
دیکشنری فارسی به هلندی