- حرور
- حرارت، گرماها
معنی حرور - جستجوی لغت در جدول جو
- حرور ((حُ))
- گرما، حرارت آفتاب، باد گرم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آزادگان گروهی از رویگردانان (خوارج) که از پشتیبانی علی ع سر پیچیدند
آزادی، آزاد مردی
سارسیاه، توکا (درفرهنگی توکاوسارسیاه برابرپنداشته شده توکاپرنده ای است سبزرنگ وسارسیاه پرنده ای است سراپا سیاه)
کسی که دارای مزاج گرم است، گرم شده از حرارت آتش و تب
لاغر، گرم سرشت، خشمگین برافروخته گرم شده (از آتش تب خشم و جز آن) : بهر مزدوران که محروران بدند از ماندگی قرصه کافور کرد از قرصه شمس الضحی. (خاقانی)، گرم مزاج جمع محرورین
آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه
ابریشم، پرنیان
پامال
ابرخویشی، باد، برتنی
باردار ومیوه دار، مثمر
بازار گرمی، نرم شدن، خویرانی (خوی عرق)، خازروانی (خاز خمیر)
داوری سوده داروی چشم، نمک خوراک، پرگنه بویه ای است
بد نهاد
بازبینی، بازنگری، رفت و آمد
جمع زر، دگمه ها گویک های گریبان
پرشیر
خار پشت
آزاد مردی، آزاد شدن
سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک
شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش
علاماتی که الفبا را تشکیل داده و کلمات از آنها ترکیب می شود
لاغر و نحیف گشتن از بیماری
از میان قوم دور شدن، تنها منزل کردن
رزمها، جنگها، کارزار ها
کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید
ابریشم
سرکش توسن اسب یا استری که از سوار اطاعت نکند سرکش توسن: (بر مرکبی حرون سوار شد)
دندان غروچه کردن