جدول جو
جدول جو

معنی حرشات - جستجوی لغت در جدول جو

حرشات
(حَ رَ)
قلب حشرات. جمع واژۀ حرشه. حرشات الارض، حشرات الارض. جانوران ریزۀ زمینی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حشرات
تصویر حشرات
حشره ها، جمع واژۀ حشره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرکات
تصویر حرکات
حرکت ها، تغییر مکان دادن ها، جنبش ها، جمع واژۀ حرکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرمات
تصویر حرمات
حرمت ها، احترام ها، عزّت ها، حرام بودن ها، جمع واژۀ حرمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرات
تصویر حرات
حره ها، عناوینی برای زنان و دختران پادشاهان، زنان بزرگ و شریفا، زنان آزاد، جمع واژۀ حره
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
ملخ لاغر بسیارخوار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُرْ را)
جمع واژۀ حرّه. (اقرب الموارد) : سیدۀ والدۀ سلطان مسعود و عمات وی با همگی اهل حرم و حرات از قلعه بزیر آمدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 7). امیر محمود برنشست و آنجا آمد و امیر محمد را بسیار بنواخت و خلعت شاهانه داد و فراوان چیز بخشید و بازگشتند و سرای به داماد و حرات ماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 249). و پیغام فرستادند به حرّات و عمّات و خواهران و والده و دختران که بسازید تا با ما به هندوستان آئید چنانکه به غزنین هیچ چیز نماند که شمایان را دل بدان مشغول باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 674). در شب خالی کردند و همه سریه ها و حرات بزرگان بدیدار او آمدند. (تاریخ بیهقی ص 256)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حرثا (با ثاء مثلثه). حرشاء. حرشانه. خردل بری. قجی. نباتیست همچون سپندان. (مهذب الاسماء). خردل البر. حریشه. ظفرقطورا. نبات شعری ینبت فی الارض الحرشاء الجبلیه. (ابن البیطار). ایهقان. جرجیر بری
لغت نامه دهخدا
یکی از اجداد کسانی که به بابل مراجعت نمودند. (عزرا 2:52 نحمیا 7:54) (قاموس کتاب مقدس ص 315)
لغت نامه دهخدا
(وَ رِ)
جمع واژۀ ورش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ورش شود، جمع واژۀ ورشه. (ناظم الاطباء). رجوع به ورشه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
جمع واژۀ حرجه
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ / حَ)
جمع واژۀ حربه. (منتهی الارب). فسادهای دین، نیزه زنیها، سلب های مال کسان
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
جمع واژۀ حرزه. خیار. گزیده ها. و فی الحدیث: لاتأخذوا من حرزات اموال الناس شیئاً، ای من خیارها
لغت نامه دهخدا
(حَ)
تأنیث احرش. مار درشت پوست. (مهذب الاسماء) ، ارضین حرشاء، زمینهای درشت. زمینهای سنگلاخ و ناهموار
لغت نامه دهخدا
(حُ)
نام دو کوه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ شَ)
جمع واژۀ حشره. جنبندگان خرد. احناش. حشار. جانوران خزنده و گزنده یا جانور ریزۀ زمینی. جانوران ریزه و جانوران که در زمین سوراخ کرده خانه سازند، لهذا بسوی زمین اضافت کرده حشرات الارض گویند مثل مار و موش و غیره. (از غیاث اللغات) : در خزائن ملوک هند کتابیست از زبان مرغان و بهایم و وحوش و سباع و حشرات جمع کرده اند. (کلیله و دمنه).
- حشرات الارض، حرکت حشرات الارض، مطابق است با روز هشتم فروردین ماه جلالی.
، ثمرهای دشتی، مانند صمغ و غیر آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
جمع واژۀ حرکت. (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات:
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.
عنصری.
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجهند با ما سخنان بی حسیبت.
سعدی.
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم.
سعدی.
وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد
چون حرکات ایاز بر دل محمود.
سعدی.
- خوش حرکات. رجوع به همین ماده شود.
- شیرین حرکات. رجوع به همین ماده شود:
فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.
سعدی (طیبات).
- امثال:
هر خوش پسری را حرکاتی دگر است
لغت نامه دهخدا
(حُ رُ)
جمع واژۀ حرمت. (ترجمان عادل بن علی).
- حرمات اﷲ، آنچه واجب است قیام به آن و حرام است تفریط در آن
لغت نامه دهخدا
(حَ ری یا)
جمع واژۀ حریّه. سزاواران (از زنان)
لغت نامه دهخدا
(حُرْ ریا)
نام موضعی است در شعر قتال. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ را)
جمع واژۀ حرّه، به معنی زمین سنگلاخ سوخته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرمات
تصویر حرمات
جمع حرمه، گرامش ها، آبروها، ناشکستنی ها جمع حرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرشا
تصویر حرشا
سپندان، زبر پوست خردل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشرات
تصویر حشرات
جنبدگان خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرکات
تصویر حرکات
جنبشها، جنبیدنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشرات
تصویر حشرات
((حَ شَ))
جمع حشره، رده بزرگی از بندپاییان که به واسطه داشتن شش پا از بندپاییان دیگر متمایزند، بدین جهت آن ها را شش پاییان نیز نامیده اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرکات
تصویر حرکات
((حَ رَ))
جمع حرکت، جنبش ها، کارها، اعمال
فرهنگ فارسی معین
ادا
متضاد: سکنات، رفتار، اعمال، ژست
متضاد: اقوال، گفتار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حشرات دیدن: ضرر نیش خوردن از حشرات: دوستتان به شما خیانت خواهد کرد 1ـ دیدن حشرات در خواب، علامت بیماری مسری است و نزدیک شدن دشمنان. 2ـ اگر دختری در خواب حشرات را ببیند، نشانه سختی و ناراحتی است. اما اگر در خواب حشرات را بکشد یا از خود براند، علامت آن است که با دانایی و استعداش به آنچه که می خواهد دست می یابد. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تحرّک، حرکات
دیکشنری اردو به فارسی