جدول جو
جدول جو

معنی حرستا - جستجوی لغت در جدول جو

حرستا
(حَ رَ)
از اعمال رعبان از نواحی حلب، آب فراوان و حصنی دارد. (معجم البلدان). و آنرا حرستی نیز نوشته اند
قریه ای در شرق غوطه و از اعمال دمشق. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ رَ)
نام محلی کنار راه اصفهان به گلپایگان، میان بیدهند و باباسلطان در 158300گزی اصفهان
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
منسوب به حرستا چنانکه در هدیه العارفین آمده است. و در معجم البلدان این نسبت را حرستانی نوشته است
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
احمد بن احمد بن محمد بن مصطفی دمشقی حرستی حنفی که در 1115 ه. ق. درگذشته است. او راست: ’الکواکب المضیئه فی فرائض الحنفیه’ در دو رساله. (هدیه العارفین ج 1 ص 167)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
دردا. درداو حسرتا! لفظی که نمودن تحسر را گویند:
حسرتا کان تن سررشته ز جان
صید گردون ناکس دون شد.
مسعودسعد.
دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
مخفف پرستاربمعنی عبد و امه. (نقل از مجمع شعوری ج 1 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
روستا. (ناظم الاطباء). مخفف روستا به معنی دیه. (از شعوری ج 2 ص 21) :
هرکه در رستا بود در روز و شام
تا به ماهی عقل او نبود تمام.
مولوی (از شعوری).
و رجوع به روستا شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
عبدالصمدبن محمد انصاری قاضی مدرس شافعی. در سن نودسالگی بدستور عادل بن ابی بکر به قضا نشست و در این مقام در ذیحجۀ 614 هجری قمریدرگذشت و در 520 هجری قمری متولد شده بود. وی از علی بن احمد غسانی و دیگران حدیث شنید. (معجم البلدان)
حماد بن مالک بن بسطام بن درهم اشجعی حرستانی. از اوزاعی روایت دارد و ابوحاتم رازی از وی. در 228 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
منسوب به حرستا قریه ای به دروازۀ دمشق. (معجم البلدان). و در هدیه العارفین نسبت بدان حرستی آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
محمد بن حسن بن فرقد. حنفی مذهب و شیبانی الولاء بود. اصل او از حرستا قریه ای به دمشق بود. پدرش به عراق آمد و محمد آنجا متولد شد و بر ابوحنیفه تلمذ کرد و جامع کبیر و جامع صغیر بنگاشت و به ری رفت و در 189 هجری قمری در قریۀ برنبویه درگذشت و مولد او 135 یا 131 هجری قمری بوده است. (ابن خلکان چ سنگی تهران ج 2 ص 27). و در ذریعه ج 4 ص 278و تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 335 تفسیری به وی نسبت داده شده است، در صورتی که آن تفسیر در سدۀ هفتم تألیف شده و از این مرد نیست. رجوع به شیبانی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
قریه ای آبادان و بزرگ میان بساتین دمشق بطریق حمص. و فاصله آن از دمشق بیش از فرسنگی باشد. (معجم البلدان). و آنرا حرستی نیز نویسند
لغت نامه دهخدا
ابن سهل اسفراینی شیخ بن حرستانی است. حافظ ابوالقاسم در ترجمه احوال او گوید: با اینکه ثقه نبود به کار ناپسند میپرداخت نام برادرش را از کتاب ’الشهاب’ حک کردو نام خود را در آن نوشت -انتهی. و نام برادر او صاعد است و بدین نکته اشاره کردم تا گمان نشود وی فضل بن سهل است که نام او خواهد آمد. ابن عساکر گوید: طاهر بن سهل در ذی الحجۀ سال 531 هجری قمری درگذشته است و من از او چند جزو حدیث شنیدم ولی حدیث را نمیدانست واو نام برادر خویش را از اجازه نیز حک کرده و نام خود را بر آن نوشته بود. گوید و از وی در بارۀ مولدش پرسیدم گفت سال 450. (از لسان المیزان ج 3 ص 206)
لغت نامه دهخدا
ابن طرفه بن احمد بن محمد بن طرفه بن کمیت حرستانی. وی به حدیث عنایتی داشت و از ابی ثعلبه روایت کند. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 370)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسرتا
تصویر حسرتا
دردا
فرهنگ لغت هوشیار