جدول جو
جدول جو

معنی حردما - جستجوی لغت در جدول جو

حردما
رجوع به خردما شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ دَ مَ)
لجاج و ستیزه در کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
جانوری است خوش آواز و خوشرنگ. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) :
خجسته را بجز از خردما ندارد گوش
بنفشه را بجز از کرکرک ندارد پاس.
منوچهری.
باز مرا طبع شعر سخت بجوش آمده ست
کم سخن عندلیب دوش بگوش آمده ست
از شغب خردما لاله بهوش آمده ست
زیر ببانگ آمده ست بم بخروش آمده ست.
منوچهری.
زرد گل بیمار گردد فاخته بیمارپرس
یاسمین ابدال گردد خردما زائر شود.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از خردما
تصویر خردما
((خُ))
جانوری خوش آواز و خوش رنگ
فرهنگ فارسی معین
خردادماه فرس قدیم
فرهنگ گویش مازندرانی