جدول جو
جدول جو

معنی حرحار - جستجوی لغت در جدول جو

حرحار
(حَ)
جائیست از بلاد جهینه از سرزمین حجاز. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از قرای قومس و عده ای بدانجا منسوبند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
جمع واژۀ حرّه. زمین های سنگلاخ سوخته، جمع واژۀ حرّان وحرّی ̍، جمع واژۀ حر. (منتهی الارب) ، ج حرّه. و در جزیره العرب بسیار بدین نام برخورد میشود که بنام دیگر مضاف است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
پشته هائی است در زمین سلول. (مراصدالاطلاع) (معجم البلدان) ، نام محلی است قریب به جحفه. خواندمیر گوید: در این سال (دوم هجری) حضرت رسول سعد بن ابی وقاص را با بیست کس از مهاجران بقصد کاروان قریش به حرار که قریب به جحفه است فرستاد. سعد به موضع مذکور رسیده بوضوح پیوست که قریشیان درگذشته اند، لاجرم به مدینه بازگشت. (حبیب السیر چ سنگی تهران ص 116)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ را)
رازی. شیخ ابومحمد عبدالله بن محمد حرار رازی. مستوفی او را در عداد مشایخ که تابع تابع تابعان صحابه بوده اند یاد کرده گوید: بزمان مکتفی بالله عباسی در 290 هجری قمری درگذشت. از سخنان اوست: عبادت طعام زاهد است و ذکر طعام عارف. (تاریخ گزیده ص 773)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرار
تصویر حرار
آزاد مردی، آزاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار