جدول جو
جدول جو

معنی حذفور - جستجوی لغت در جدول جو

حذفور
(حُ)
کرانه، سوی، شریف، جماعت کثیره. ج، حذافیر، اخذ بحذفور چیزی را، اخذ تمام آن. (منتهی الارب). رجوع به حذفار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حذور
تصویر حذور
حذر کننده، پرهیز کننده
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
سوی، کرانه، اخذ بحذفار چیزی را، گرفتن تمام آنرا. ج، حذافیر. (منتهی الارب) ، در بعض لغت نامه ها به معنی حذفور یعنی شریف آمده است. رجوع به حذفور شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
سخت پرهیزنده. بسیار حذرکننده. عظیم پرهیزنده. نهایت آژیر. ترسنده. (دهار). ترسناک. (غیاث). حذیر:
بودم حذور همچو غرابی برای آنک
همچون غراب جای گرفتم در این غراب.
مسعودسعد.
حشمتت را نخیز باز حریص
دشمنت را گریز زاغ حذور.
مسعودسعد.
زاغ حذور رواح در سلسلۀ کافور ریاح صباح آویخت. (مقامات حمیدی).
سینه را پا ساخت میرفت آن حذور
از مقام باخطر تا بحر نور.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از حذفار
تصویر حذفار
سوی، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذور
تصویر حذور
سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذور
تصویر حذور
((حَ))
ترسنده، پرهیزکننده
فرهنگ فارسی معین