حذاق. حذق. سخت زیرک سار شدن. (تاج المصادر بیهقی). زیرک شدن. (دهار). زیرکی. استادی. مهارت. نیک دانی. زیرک ساری. زیرک شدن درکاری. دانائی. حذاقت صبی در قرآن یا عملی از اعمال،آموختن کودک قرآن یا کاری را و زیرک شدن در آن. (منتهی الارب) ، حذاقت شی ٔ، بریدن یا کشیدن آنرا برای بریدن به داس و مانند آن. (منتهی الارب)
حِذاق. حِذق. سخت زیرک سار شدن. (تاج المصادر بیهقی). زیرک شدن. (دهار). زیرکی. استادی. مهارت. نیک دانی. زیرک ساری. زیرک شدن درکاری. دانائی. حذاقت صبی در قرآن یا عملی از اعمال،آموختن کودک قرآن یا کاری را و زیرک شدن در آن. (منتهی الارب) ، حذاقت شی ٔ، بریدن یا کشیدن آنرا برای بریدن به داس و مانند آن. (منتهی الارب)
چیزی که از پوست و جز آن انداخته شود. (منتهی الارب). - حذافه ای در رحل او نبودن، در رحل او هیچ از طعام نبودن. (از منتهی الارب). - خوردن و حذافه نگذاشتن، خوردن و هیچ برجای نماندن از خوردنی. (منتهی الارب)
چیزی که از پوست و جز آن انداخته شود. (منتهی الارب). - حذافه ای در رحل او نبودن، در رحل او هیچ از طعام نبودن. (از منتهی الارب). - خوردن و حذافه نگذاشتن، خوردن و هیچ برجای نماندن از خوردنی. (منتهی الارب)