چیزی که از پوست و جز آن انداخته شود. (منتهی الارب). - حذافه ای در رحل او نبودن، در رحل او هیچ از طعام نبودن. (از منتهی الارب). - خوردن و حذافه نگذاشتن، خوردن و هیچ برجای نماندن از خوردنی. (منتهی الارب)
چیزی که از پوست و جز آن انداخته شود. (منتهی الارب). - حذافه ای در رحل او نبودن، در رحل او هیچ از طعام نبودن. (از منتهی الارب). - خوردن و حذافه نگذاشتن، خوردن و هیچ برجای نماندن از خوردنی. (منتهی الارب)
ابن حذافه بن غانم بن عامر بن عبدالله بن عبید بن عویج بن عدی بن کعب بن لؤی... و مادرش فاطمه بنت عمرو بن بحیرهالعدویه بوده است. او یکی از شجعان عرب است و به هزار سوار بشمار می آمده است و از مسلمینی است که پس از فتح مکه قبول اسلام کرد. عمر بن خطاب او را بکمک عمرو بن العاص برای فتح مصر فرستاد و او شاهد فتح مصر بود و در شبی که توطئه بر قتل عمرو بن عاص شده بود او آنشب بجای عمرو بن عاص نماز می خواندو او را عمرو بن بکر خارجی که مأمور قتل عمرو بن عاص شده بود بقتل رساند. از وی حدیث واحدی در وتر نقل شده است. (الاصابه ج 2 ص 84) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 282) (کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و قاهره جزء اول ص 89) (عقدالفرید ج 3 ص 265) (عقدالفرید ج 5 ص 120)
ابن حذافه بن غانم بن عامر بن عبدالله بن عبید بن عویج بن عدی بن کعب بن لؤی... و مادرش فاطمه بنت عمرو بن بحیرهالعدویه بوده است. او یکی از شجعان عرب است و به هزار سوار بشمار می آمده است و از مسلمینی است که پس از فتح مکه قبول اسلام کرد. عمر بن خطاب او را بکمک عمرو بن العاص برای فتح مصر فرستاد و او شاهد فتح مصر بود و در شبی که توطئه بر قتل عمرو بن عاص شده بود او آنشب بجای عمرو بن عاص نماز می خواندو او را عمرو بن بکر خارجی که مأمور قتل عمرو بن عاص شده بود بقتل رساند. از وی حدیث واحدی در وتر نقل شده است. (الاصابه ج 2 ص 84) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 282) (کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و قاهره جزء اول ص 89) (عقدالفرید ج 3 ص 265) (عقدالفرید ج 5 ص 120)
کنار چیزی. کنارۀ رود. ج، حافات. (مهذب الاسماء) ، حاجت، سختی. شدّت، گاو خرمن کوبی که بر کناره باشد و نسبت به گاوان همراه خود زیاده تر گردش دارد. (منتهی الارب)
کنار چیزی. کنارۀ رود. ج، حافات. (مهذب الاسماء) ، حاجت، سختی. شدّت، گاو خرمن کوبی که بر کناره باشد و نسبت به گاوان همراه خود زیاده تر گردش دارد. (منتهی الارب)
هر چیز که به تخمین و گمان بود و کیل و وزن نکرده باشند از این جهت بمعنی بسیار و بیحساب آید. (غیاث) (آنندراج) ، مجازاً بمعنی هرزه و بیهوده. محرف ’گزافه’. رجوع به گزافه شود
هر چیز که به تخمین و گمان بود و کیل و وزن نکرده باشند از این جهت بمعنی بسیار و بیحساب آید. (غیاث) (آنندراج) ، مجازاً بمعنی هرزه و بیهوده. محرف ’گزافه’. رجوع به گزافه شود
حذاق. حذق. سخت زیرک سار شدن. (تاج المصادر بیهقی). زیرک شدن. (دهار). زیرکی. استادی. مهارت. نیک دانی. زیرک ساری. زیرک شدن درکاری. دانائی. حذاقت صبی در قرآن یا عملی از اعمال،آموختن کودک قرآن یا کاری را و زیرک شدن در آن. (منتهی الارب) ، حذاقت شی ٔ، بریدن یا کشیدن آنرا برای بریدن به داس و مانند آن. (منتهی الارب)
حِذاق. حِذق. سخت زیرک سار شدن. (تاج المصادر بیهقی). زیرک شدن. (دهار). زیرکی. استادی. مهارت. نیک دانی. زیرک ساری. زیرک شدن درکاری. دانائی. حذاقت صبی در قرآن یا عملی از اعمال،آموختن کودک قرآن یا کاری را و زیرک شدن در آن. (منتهی الارب) ، حذاقت شی ٔ، بریدن یا کشیدن آنرا برای بریدن به داس و مانند آن. (منتهی الارب)
ابن حذافه سهمی. حمیدی گوید: معمر او را یک بار حبیش با مهمله و موحده آورده و یک بار با معجمه و نون. قلت عسقلانی و فی الصحیحین کذلک و هو الصواب. (الاصابه ج 2 ص 75 و 76)
ابن حذافه سهمی. حمیدی گوید: معمر او را یک بار حبیش با مهمله و موحده آورده و یک بار با معجمه و نون. قلت عسقلانی و فی الصحیحین کذلک و هو الصواب. (الاصابه ج 2 ص 75 و 76)