جدول جو
جدول جو

معنی حذار - جستجوی لغت در جدول جو

حذار
(تَ شَرْ رُ)
ترسیدن. (غیاث). حذر کردن. پرهیز کردن، محاذره. با یکدیگر تخویف نمودن
لغت نامه دهخدا
حذار
(حَ)
جمع واژۀ حذریه
لغت نامه دهخدا
حذار
(حَ رِ)
پرهیز کن ! (دهار). بپرهیز! بترس ! الحذر!
- حذار حذار، تأکید است در حث به پرهیز
لغت نامه دهخدا
حذار
(حُ)
پدر ربیعه بن حذار است که جوانمردی بوده است، (ذو...) از قبیلۀ الهان بن مالک است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حذار
ترسیدن، پرهیز کردن
تصویری از حذار
تصویر حذار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آذار
تصویر آذار
(دخترانه)
نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین، بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حجار
تصویر حجار
سنگ تراش، آنکه سنگ برای ساختمان می تراشد، آنکه چیزهایی مانند مجسمه و ظرف های سنگی یا چیز هایی دیگر از سنگ می تراشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذور
تصویر حذور
حذر کننده، پرهیز کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجار
تصویر حجار
حجرها، سنگها، جمع واژۀ حجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذار
تصویر عذار
کنار صورت، محل روییدن ریش
افسار
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، عارض، خدّ، غرّه، رخساره، دیباجه، لچ، رخسار، سج، دیمه، چهر، گردماه، چیچک، دیمر، وجنات، محیّا، دیباچه
فرهنگ فارسی عمید
(حُ)
منسوب به حذار، بطنی از بنی اسد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ را)
جمع واژۀ حذر، جمع واژۀ حذریه
لغت نامه دهخدا
(حُ رِ)
نام آبی به تهامه از بنی کنانه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابن احذار، هوشیار و باپرهیز. (منتهی الارب). حذر. زیرک، احراب کسی، دلالت کردن او را بر تاراج مال دشمن. دلالت کردن بر غنیمت. (زوزنی) (تاج المصادر) ، احراب حرب، برانگیختن جنگ را
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسار
تصویر حسار
سپند اسپند از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضار
تصویر حضار
حاضران، حاضرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظار
تصویر حظار
بازداشت، منع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمار
تصویر حمار
خر، دراز گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصار
تصویر حصار
محاصره کردن، محصور کردن کسی یا سپاهی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفار
تصویر حفار
چاه کن، مقنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشار
تصویر حشار
حشرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزار
تصویر حزار
دید زن، تخمین زننده، اندازه کننده، برآورد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
برابر، مقابل روبرو، تیز رو، گذران، بران روبرو شدن، برابر شدن، رویاروی بودن، برابر روبرو، (بحذاء منزل وی نزول کرد)، کفش، نعل، سم ستوران، جمع احذیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذاق
تصویر حذاق
جمع حاذق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذفار
تصویر حذفار
سوی، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذور
تصویر حذور
سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذیر
تصویر حذیر
بر حذر دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتار
تصویر حتار
کناره گوشه، چارچوب، چنبره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجار
تصویر حجار
سنگ تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبار
تصویر حبار
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاذر
تصویر حاذر
ترساننده، پرهیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته ماه سوم رومی ششمین ماه از ماههای سریانی که عرب آنها را} شهور الروم {نامد ماه اول بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرار
تصویر حرار
آزاد مردی، آزاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذار
تصویر گذار
عبور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حصار
تصویر حصار
بارو، دیوار، پرچین، مرزبندی
فرهنگ واژه فارسی سره