دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 8 هزارگزی خاور مشهد و 3 هزارگزی خاور کشف رود، جلگه و معتدل است. رودخانه از آن گذرد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 8 هزارگزی خاور مشهد و 3 هزارگزی خاور کشف رود، جلگه و معتدل است. رودخانه از آن گذرد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دربان. دروان. (مهذب الاسماء). بواب: لایقاس الملائکه بالحدادین. (ابوبکر بن ابی قحافه). حاجب. دربان. (ناظم الاطباء) ، زندانبان. بندیوان. سجان. (اقرب الموارد). ج، حدادون و حدادین، آهنگر. قین. (منتهی الارب). نسبت است به بیع و شراء و عمل حدید. (سمعانی). بائعالحدید و معالج آن. (اقرب الموارد) ، زرّاد. (اقرب الموارد) (از لسان العرب) : نبینی که پولاد را چون ببرد چو صنعت پذیرد ز حداد سوهان. ناصرخسرو. کردۀ قصار پس عقوبت حداد این مثل است آن اولیای صفاهان. خاقانی. ، مقابل تعزیر. حدزن. حدزننده. (ناظم الاطباء). حدراننده. ج، حدادون و حدادین، خمّار. (تاج العروس). می فروش
دربان. دروان. (مهذب الاسماء). بواب: لایقاس الملائکه بالحدادین. (ابوبکر بن ابی قحافه). حاجب. دربان. (ناظم الاطباء) ، زندانبان. بندیوان. سجان. (اقرب الموارد). ج، حدادون و حدادین، آهنگر. قین. (منتهی الارب). نسبت است به بیع و شراء و عمل حدید. (سمعانی). بائعالحدید و معالج آن. (اقرب الموارد) ، زَرّاد. (اقرب الموارد) (از لسان العرب) : نبینی که پولاد را چون ببرد چو صنعت پذیرد ز حداد سوهان. ناصرخسرو. کردۀ قصار پس عقوبت حداد این مثل است آن اولیای صفاهان. خاقانی. ، مقابل تعزیر. حدزن. حدزننده. (ناظم الاطباء). حدراننده. ج، حدادون و حدادین، خَمّار. (تاج العروس). می فروش
محمد بن حسین بن محمد بن موسی بن مهران حدادی مروزی. وی در مرو و بخارا از جانب قضاه حکومت میکرد. و از محمد بن علی و ابراهیم حافظ، روایت دارد. و عده ای از وی روایت کنند. (سمعانی) محمد بن خلف حداد موسی معروف به حدادی. از ابی اسامه و جز وی روایت دارد و دارقطنی و جز او از وی روایت کرده اند. (سمعانی)
محمد بن حسین بن محمد بن موسی بن مهران حدادی مروزی. وی در مرو و بخارا از جانب قضاه حکومت میکرد. و از محمد بن علی و ابراهیم حافظ، روایت دارد. و عده ای از وی روایت کنند. (سمعانی) محمد بن خلف حداد موسی معروف به حدادی. از ابی اسامه و جز وی روایت دارد و دارقطنی و جز او از وی روایت کرده اند. (سمعانی)
دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان در 42 هزارگزی خاور دامغان و سه هزارگزی جنوب شوسۀ دامغان بشاهرود. جلگه و معتدل است و 980 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، پسته، حبوبات وشغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). یاقوت درباره این دیه گوید: دهی بزرگ میان دامغان و بسطام از سرزمین قومس میباشد. میان آن و دامغان هفت فرسنگ است و حاجیان بدان فرود آیند. و نسبت بدان حدادی است و چندتن از دانشمندان بدان منسوبند. (معجم البلدان). سمعانی افزاید: که نام این قریه را همواره مقرون با اری تلفظ کنند و گویند ’اری و حداده’. رجوع به نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی ج 3 ص 174 و قاموس الاعلام ترکی شود
دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان در 42 هزارگزی خاور دامغان و سه هزارگزی جنوب شوسۀ دامغان بشاهرود. جلگه و معتدل است و 980 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، پسته، حبوبات وشغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). یاقوت درباره این دیه گوید: دهی بزرگ میان دامغان و بسطام از سرزمین قومس میباشد. میان آن و دامغان هفت فرسنگ است و حاجیان بدان فرود آیند. و نسبت بدان حدادی است و چندتن از دانشمندان بدان منسوبند. (معجم البلدان). سمعانی افزاید: که نام این قریه را همواره مقرون با اری تلفظ کنند و گویند ’اری و حداده’. رجوع به نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی ج 3 ص 174 و قاموس الاعلام ترکی شود
راندن سوق، زجر کردن، و راندن شترانرا بسرود و آواز، سرود ساربان برای راندن اشتران زجر کردن، و راندن شتران را بسرود و آواز، سرود و آواز ساربانان برای راندن شتران
راندن سوق، زجر کردن، و راندن شترانرا بسرود و آواز، سرود ساربان برای راندن اشتران زجر کردن، و راندن شتران را بسرود و آواز، سرود و آواز ساربانان برای راندن شتران