- حجیم
- گنجا
معنی حجیم - جستجوی لغت در جدول جو
- حجیم
- ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
- حجیم
- دارای حجم، پرحجم، بزرگ
- حجیم ((حَ))
- دارای حجم، جسمی که حجمش زیاد باشد
- حجیم
- Bulky, Voluminous
- حجیم
- громоздкий , объемный
- حجیم
- klobig, voluminös
- حجیم
- громіздкий , об'ємний
- حجیم
- masywny, obszerny
- حجیم
- 笨重的 , 大量的
- حجیم
- volumoso
- حجیم
- ingombrante, voluminoso
- حجیم
- voluminoso
- حجیم
- volumineux
- حجیم
- bulky, volumineus
- حجیم
- เทอะทะ , ขนาดใหญ่
- حجیم
- besar, berjumlah besar
- حجیم
- भारी , विशाल
- حجیم
- מסיבי , רחב
- حجیم
- 부피가 큰 , 방대한
- حجیم
- iri, hacimli
- حجیم
- mzito, kubwa
- حجیم
- ভারী , বৃহৎ
- حجیم
- بھاری , وسیع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیز نگریستن، بسوی کسی
فرزانه
رانده شده، رانده از درگاه خدایتعالی
یکی از نامهای دوزخ، جهنم
پرده از حجاب ساخته شده است
خونگیر
برنده، بران