قضائی در سنجاق تعز از ولایت یمن در جنوب تعز که از طرف غرب محدود است به تعز و از شمال به عدین واب و از شرق بقضای قعطبه و از جنوب به عدن و اراضی غیر مضبوطه و او را با ناحیۀ قبیطه صدوهشت قریه است و اراضی آن مرتفع و حاصل خیز است، (قاموس الاعلام ترکی)
قضائی در سنجاق تعز از ولایت یمن در جنوب تعز که از طرف غرب محدود است به تعز و از شمال به عدین واب و از شرق بقضای قعطبه و از جنوب به عدن و اراضی غیر مضبوطه و او را با ناحیۀ قبیطه صدوهشت قریه است و اراضی آن مرتفع و حاصل خیز است، (قاموس الاعلام ترکی)
نام دسته ای ازقراولان خاصۀ دولت عباسی در عهدالراضی باﷲ است. در این زمان دو دسته از قراولان خاصه بنام حجریه و ساجیهدائماً در کارها مداخله میکردند. رؤسای آنان اتباع خویش را وسیلۀ اجرای مقاصد متنفذین میساختند و خلیفه هیچ نوع قدرت بر ایشان نداشت. رجوع به تجارب الامم ج 1 صص 214- 243- 264- 312- 324- 336- 358- 375- 377- 414- 419- 448- 453- 489- 499- 503- 509 تا 512- 514- 516- 517- 521- 525- 529- 533- 541- 542- 552- 555 تا 557 و خاندان نوبختی ص 205 و 207 و رجوع به دزی ج 1 ص 252- 253 شود
نام دسته ای ازقراولان خاصۀ دولت عباسی در عهدالراضی باﷲ است. در این زمان دو دسته از قراولان خاصه بنام حجریه و ساجیهدائماً در کارها مداخله میکردند. رؤسای آنان اتباع خویش را وسیلۀ اجرای مقاصد متنفذین میساختند و خلیفه هیچ نوع قدرت بر ایشان نداشت. رجوع به تجارب الامم ج 1 صص 214- 243- 264- 312- 324- 336- 358- 375- 377- 414- 419- 448- 453- 489- 499- 503- 509 تا 512- 514- 516- 517- 521- 525- 529- 533- 541- 542- 552- 555 تا 557 و خاندان نوبختی ص 205 و 207 و رجوع به دزی ج 1 ص 252- 253 شود
افعی کاسته تن از کلان سالی که بجز سر و جان و زهر در وی هیچ نمانده باشد. (منتهی الارب). آن مار که از بسیاری زهر و پیری نقصان گرفته بود. (مهذب الاسماء). مار پیر پرخطر
افعی کاسته تن از کلان سالی که بجز سر و جان و زهر در وی هیچ نمانده باشد. (منتهی الارب). آن مار که از بسیاری زهر و پیری نقصان گرفته بود. (مهذب الاسماء). مار پیر پرخطر
مؤنث مجری. رجوع به مجری شود. - قوه مجریه، یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوه مقننه و قوه قضائیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و ادارۀ امور کشور را به عهده دارد. جز قانون گذاری و دادرسی باقی شؤن مربوطبه ادارۀ کشور ناشی از قوه مجریه است. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)
مؤنث مُجری. رجوع به مجری شود. - قوه مجریه، یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوه مقننه و قوه قضائیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و ادارۀ امور کشور را به عهده دارد. جز قانون گذاری و دادرسی باقی شؤن مربوطبه ادارۀ کشور ناشی از قوه مجریه است. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)
مؤنث شجری. رجوع به شجری شود. - سادات شجریه، نام دسته ای از سادات:... و به قم از فرزندان عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) سادات شجریه اند. (تاریخ قم ص 232). - حروف شجریه، سه حرف است مجموع در: ’ش’ و ’ض’ و ’ج’ که منسوب به شجر است و بعضی گفته اند که آن حروف: جیم و شین و قاف و کاف و یاء است. (از اقرب الموارد) (از قاموس اوقیانوس و لسان العرب از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریزسال اول شمارۀ 6 و 7)
مؤنث شجری. رجوع به شجری شود. - سادات شجریه، نام دسته ای از سادات:... و به قم از فرزندان عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) سادات شجریه اند. (تاریخ قم ص 232). - حروف شجریه، سه حرف است مجموع در: ’ش’ و ’ض’ و ’ج’ که منسوب به شجر است و بعضی گفته اند که آن حروف: جیم و شین و قاف و کاف و یاء است. (از اقرب الموارد) (از قاموس اوقیانوس و لسان العرب از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریزسال اول شمارۀ 6 و 7)
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 14هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون و موقع جغرافیائی آن دشت و گرم سیر است. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از کارون بوسیلۀ موتور تأمین میشود و محصولات آن غلات و سبزی و باقلا و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. در این آبادی آثار قلعه خرابه ای به نام نظام السلطنه مشاهده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 14هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون و موقع جغرافیائی آن دشت و گرم سیر است. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از کارون بوسیلۀ موتور تأمین میشود و محصولات آن غلات و سبزی و باقلا و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. در این آبادی آثار قلعه خرابه ای به نام نظام السلطنه مشاهده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
جمع واژۀ جرو، اجزار بعیر، هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند، اجزار نخل، بوقت باز کردن خرما رسیدن خرمابن. (منتهی الارب). هنگام بریدن خرما بودن. (تاج المصادر) ، اجزار شاه،گوسفند دادن بکسی تا ذبح کند و کذلک اجزارالجزور
جَمعِ واژۀ جَرو، اِجزارِ بعیر، هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند، اِجزارِ نخل، بوقت باز کردن خرما رسیدن خُرمابُن. (منتهی الارب). هنگام بریدن خرما بودن. (تاج المصادر) ، اِجزارِ شاه،گوسفند دادن بکسی تا ذبح کند و کذلک اجزارالجزور
فرقه ای از متصوفه. (اقرب الموارد). گروهی از متصوفۀ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است. الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بیهوشی نزد ما می آیند و با ایشان صحبت واقع میشود. و چون بهوش می آیند غسل میکنند. کذا فی توضیح المذاهب. (کشاف اصطلاحات الفنون)
فرقه ای از متصوفه. (اقرب الموارد). گروهی از متصوفۀ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است. الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بیهوشی نزد ما می آیند و با ایشان صحبت واقع میشود. و چون بهوش می آیند غسل میکنند. کذا فی توضیح المذاهب. (کشاف اصطلاحات الفنون)
هجریه در فارسی مونث هجری فرا رفت مونث هجری سنه هجریه سنوات هجریه: (تشکیل مصلحت خانه (درزمان ناصر الدین شاه) درجمیعولایات برای مقاولات امورعامه اهالی که درسال سیزدهم ازجلوس مطابق سنه یکهزار ودویست وهفتاد وشش هجریه بعمل آمده)
هجریه در فارسی مونث هجری فرا رفت مونث هجری سنه هجریه سنوات هجریه: (تشکیل مصلحت خانه (درزمان ناصر الدین شاه) درجمیعولایات برای مقاولات امورعامه اهالی که درسال سیزدهم ازجلوس مطابق سنه یکهزار ودویست وهفتاد وشش هجریه بعمل آمده)