جدول جو
جدول جو

معنی حجرالصفی - جستجوی لغت در جدول جو

حجرالصفی
(حَ جَ رُصْ صَ ی ی)
مصحف حجر المصفی یعنی شبه است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ جَ رُلْ مُ صَفْ فا)
صاحب تحفه گوید: شبه است
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُصْ صُ)
صاحب نخبهالدهر گوید: و حجر الصفر سماه ارسطو ایضاً مغناطیس النحاس الاصفر و الاحمر و هو حجر مشوب بصفره و غبره و کمودهو اذا قرب منه النحاس التصق به. (نخبهالدهر ص 74)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ مُ صَ)
شبه است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع بحجرالمصفی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ کُ)
سنگ مثانه. رجوع به حجرالمثانه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَرُظْ ظَ فَ)
رجوع به حجرالغلبه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُظْ ظُ)
شیخ الربوه شمس الدین ابی عبداﷲ محمد بن ابی طالب الانصاری الصوفی الدمشقی در کتاب نخبهالدهر فی عجایب البر و البحر گوید:قال ارسطو هو حجر مشوب بغبره لین المحسه متی مررت به علی ظفر سلخه او علی قلامه الاظفار التقطتها و هذا الحجرمع لینه لایعمل فیه الحدید و لاینکسر بالماس و اذاصب علیه دم حائض فتته و تکسر. (نخبهالدهر ص 75). و آنرا سنگ سلیمانی نیز نامند رجوع بسنگ سلیمانی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُصْ صَ)
شیخ الربوه محمد بن ابی طالب انصاری دمشقی گوید: یزعم بعض المتکلمین انه زنجفر معدنی لشبهه به فی اللون و الکون و الرزانه. و لون هذا الحجر احمر بسواد لکون خشب الصندل الاحمر کمد الظاهر احمر الباطن. یعلوه سواد یسیرو فی وجه منه صقال و نعومه و من خواصه تسکین ثائرهالدم لطوخاً و تبرید حراره الجسد و الورم الحار و شرب الیسیر منه یذهب بالسکر و الخمار، و من حمله و اخفاه و دخل بین محبین تباغضا. و هومن الاحجار الحدیدیهواﷲ اعلم بذلک. (نخبه الدهر ص 83). و نیز گوید: و من قسم الکبریت ایضاً حجر الصرف الذی یسقی للمخمورین اذا قوی علیهم الخمر و معدنه بوادی موسی علیه السلام. (نخبهالدهر ص 79). و حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب گوید:حجر صرف. سنگی سرخ است که بسیاهی زند. در کرمان می باشد. سحق کرده بر سر مالند دفع خمار کند و بدین سبب آنرا سنگ خمار نیز خوانند. مسحوق آن مانند شنگرف است که کتابت را شاید - انتهی. رجوع به حجرالحمی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُصْ صَ)
خماهان. (داود ضریرانطاکی). و ظاهراً این صورت مصحف حجرالحدید باشد
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُرْ رَ حا)
سنگ آسیا. آسیاسنگ. قوف. سنگی است سیاه و با سوراخها مانند اسفنج و با صلابت و از جبال طرف شرقی حلب خیزد و در آخر سیم گرم و خشک و محلل و حابس خون حیض و چون گرم کرده سرکه را بر او ریخته عضو را ببخار او نگهدارند باعث ازالۀ ورم و نزف الدم و رعاف و خون حیض و شستن مقعد بسرکه که در آن تافتۀ او را انداخته باشند، جهت بروز مقعد، و نطول آن جهت محکم نمودن اعصاب و قطع عرق و رفع اعیا و حمول جرم او جهت بواسیر و منع حمل و طلای آن جهت استسقا نافع است. (تحفۀ حکیم مؤمن). حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب گوید: حملش دفع بچه افکندن کند و چون سرکه برو پاشند دفع اورام حاره کند - انتهی. صاحب اختیارات بدیعی آرد: بپارسی سنگ آسیا خوانند خشک بود چون گرم کنند و سرکه بر وی ریزند بخار آن منع خون رفتن بکند و ورمهای گرم را سودمند بود، داود ضریرانطاکی در تذکره گوید: یسمی القوف، و هو اسود محرق کالاسنفج صلب یتولد بجبال تلی حلب من المشرق، یقطع حوله و یلصق ورق الحدید فیطیر من الغد بنفسه. و هو حاریابس فی الرابعه اذا حمی و طفی فی الخل قطع الرعاف والنزف دخانه و خله. و ینطل بهذا الخل المقعده فیمنعبروزها. و یشد الاعصاب و یقطع العرق والاعیاء و یضمد بالحجر الترهل و الاستسقاء فینفعه و اذا احتمل قطع الباسور و منع الحمل و حبس دم الحیض - انتهی. و ابن البیطار در مفردات آرد: (قال) ابن سینا: بخار الخل عنه، یمنع النزف و یمنع الاورام الحاره جداً. و داود ضریر انطاکی در شرح کلمه قوف گوید: حجر اسود اسفنجی الجسم یتولد ببلاد حلب تعمل منه الرحی. حار یابس فی الثالثه ینفع من الاستسقاء و الاورام و الترهل ضماداً. و ان حل و طفی فی الخل قطع النزف و النفث و قروح الرئه شربا و البواسیر نطولا و مسحوقه یدمل الجراح - انتهی
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ حُمْ ما)
صاحب نخبهالدهر گوید: و یسمی حجرالصرف و یزعم بعض المتکلمین انه زنجفرمعدنی لشبهه به فی اللون و الکون و الرزانه و لون هذا الحجر احمر بسواد کلون خشب الصندل الاحمر، کمد الظاهر احمر الباطن یعلوه سواد یسیر و فی وجه منه صقال و نعومه و من خواصه تسکین ثائره الدم لطوخاً و تبریدحراره الجسد و الورم الحار. و شراب الیسیر منه یذهب بالسکر و الخمار. و من حله و اخفاه و دخل بین محبین تباغضا. و هو من الاحجار الحدیدیه. واﷲ اعلم بذلک
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجرالشیف
تصویر حجرالشیف
یشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجر المصفی
تصویر حجر المصفی
شبق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجر الصفر
تصویر حجر الصفر
سنگ روی
فرهنگ لغت هوشیار