جدول جو
جدول جو

معنی حجرالحمام - جستجوی لغت در جدول جو

حجرالحمام
(حَجَ رُلْ حَمْ ما)
جرمی است که در دیگ حمام متحجر میشود تیره رنگ و سست و گرم و خشک است و از ادویۀ قویۀ سرطان رحم است و ضماد او جهت رفع سرطان غیر مزمن مؤثر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و صاحب اختیارات بدیعی گوید: سنگی است که در دیگ حمام حاصل میشود چون در ابتدا بر سرطان ضماد کنند نافع بود و زایل گرداند و بهترین معالجۀ سرطان که در رحم پیدا میشود این است - انتهی. و ابن البیطار در مفردات گوید:قال الغافقی: الحجرالمتولد فی قدور الحمام اذا عمل منه ضماد و حمل علی السرطان عندابتدائه اذهبه و هو اقوی مایعالج به السرطان المتولد فی الرحم - انتهی
لغت نامه دهخدا
حجرالحمام
(حَ جَ رُلْ حَ)
در بعض لغت نامه های هندی آمده است که حجرالحمام سنگی است که در کبوتر یابند چون این کلمه در دیگر کتب معتبره یافت نشد گمان میرود با حجر الحمّام خلط و مشتبه شده است. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ جَ رُلْ حِ)
مهرۀ خر. سپید و بزرگ و درشت میباشد و در پس گردن بعض خران یافت شود. دفع زهرها کند. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ یَ مَ)
دمشقی درذیل بلادالیمامه گوید: و کانت تسمی جوّ ثم لما وقعت، فیها الیمامه الزرقاء و کانت من طسم سمی جوّ الیمامه ثم حذف الجو استثقالا و قیل الیمامه و مصر هذا السقع الحجر، و یسمی حجر الیمامه، و هی تشتمل علی خطوط کالکوفه و من مدنها الخضرمه و کانت القصبه اولا فالعرض و هو واد تشق الیمامه من اعلاها الی اسفلها علیها قری و هی المنفوحه و غبراء و نیسان و العامریه و برقه و ضاحک و توضح و المغراه، و هذا آخر الیمن و اول بلدالعراق من ناحیه المشرق. (نخبه الدهر صص 220-221)
لغت نامه دهخدا
(حَجَ رُرْ رُ)
سنگی سست است که بر قبرهانصب کنند و اقسام می باشد و مراد از او قسم سپید است. در آخر دوم سرد و خشک و رادع و قاطع نزف الدم جهت جراحات و با سرکه محلل اورام و رافع استسقا و با صمغو نوشادر جهت بهق و رفع آثار، و ذرور او جهت قطع بواسیر و آشامیدن مسحوق او با عسل هر روز بقدر یک مثقال جهت رفع دملهای دموی مؤثر است و گویند آشامیدن سنگ مقابر که منقوش بنوشته ها باشد باعث نسیان و شرب اوروز چهارشنبه قبل از طلوع شمس به اسم معشوق و قصد رفع عشق رافع عشق است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و در بعض کتب هندی آمده است که حجر هندی، طین قیمولیاست و وی اقسام باشد و سفید آن قاطع نزف الدم و مدمل جراحات وبا سرکه محلل اورام و زرد آن قاطع بواسیر است. و صاحب اختیارات گوید: حجرالرخام طین قیمولیاست و داود ضریر انطاکی در کلمه رخام آرد: یتکون عن ماده عفصه قد جمد البرد هیولاها و یطلب فی تکونه مثل البلخش و النجادی فتعیقه قوه الصبغ و شده البرد، و یتلون بحسب ما یغلب علیه من ماده المعادن و اکثره الابیض ثم الاصفرثم الاسود، و اقله الازرق و الاحمر. و یکون کثیراً بجبال مصر من الصعید الاعلی، و به تفرش الاماکن و هو باردیابس فی آخر الثالثه. اذا شرب ازال الصفراء و هیجان الدم و قطع الحکه و الجرب و ان سحق بالخل و طلی حلل الاورام و ازال الترهل و الاستسقاء. و ان سحق و عجن بالصمغ و النوشادر و لطخ علی البهق و البرص و الاّثار السوداویه أزالها. و هو یصدع و یقطع شهوه الباه سواء شرب أو جلس علیه و النوم علیه من غیر حائل یوقع فی النقرس و وجع المفاصل و من خواصه، ان حمله أوالشرب فیه اذا کان فی المقابر منقوشا علیه یقطع العشق اذا شرب علی اسم المعشوق یوم الاربعاء أو السبت قبل طلوع الشمس مجرب. و ان سحق بوزنه من قرن المعزوطلی بذلک الحدید و طفی فی ماء و ملح صار ذکرا. و ابن البیطاردر کلمه ’رخام’ گوید، (قال) الشریف هو حجر معلوم سریع یقطع من معادنه و ینشر و ینجر و ألوانه کثیره والمخصوص منه باسم الرخام هو ما کان ابیض، و اماماکان منه خمریا او اصفر او اسود او زرزوریا فکلها داخلهفی اجناس الاحجار و معدوده منها. و هو بارد یابس اذاشرب منه ثلاثه ایام کل یوم مثقال مسحوق مهیاء معجونابعسل نفع من الدمامیل اذا کثرت فی البدن عن هیجان الدم و اذا احرق و سحق و ذر علی الجراحات بدمها قطع دمها و صبا و منع تورمها و زعم قوم ان رخام المقابر اعنی الذی یکتب فیه علی القبور ان سقی مسحوقا انسانا یعشق انساناً علی اسمه نسیه و سلاه و لم یهم به و اذا خلط جزء منه بجزء قرن ماعز محرق و طلی به الحدید ثم احمی علی النار و سقی فی ماء و ملح کان منه حدید ذکر
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ خُ)
خماهان یا قسمی از خماهان است و چون رافع خمار است به این اسم نامیده اند. (تحفه حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ حِ ی ی)
در حوصلۀ خر میباشد. حاملش از احتلام ایمن بود. و اسهال باز دارد. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ حِ)
حجرالرجل. سنگ پا. رجوع بحجرالقیشور شود
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ بِ)
برام جمع برمه یعنی دیگ سنگی است. ابن البیطار در مفردات گوید، اذا سحق و استن به کان نافعاً للاسنان مبیضاً لها. حکیم مؤمن گوید: حجرالبرام سنگی است سیاه که از او دیگ و ظروف میسازند و در خراسان بسیار است. جهت تقویت لثه و دندان و نزف الدم مؤثر است - انتهی. صاحب اختیارات بدیعی بعنوان حجرالبرامی گوید: بپارسی سنگ برام خوانند و هر تیشه که بدان آب دهند چون بر سنگ زنند قطعاً آواز نکند و در سنگ مانند گل فرو رود و اگر این سنگ سحق کنندو سنون سازند دندان را بغایت سفید کند - انتهی. و صاحب مخزن الادویه گوید: سنگی است سیاه که از آن دیگ و ظروف میسازند جهت تقویت لثه و نزف الدم مؤثر است
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ)
در نخبه الدهر (ص 74) آمده است: حجرالماس مغناطیس الذهب فانه اذا قرب منه التصق به وامسکه
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ)
صاحب نزهه القلوب گوید: آن آب مهره است اگر زن حامله را چشم بر آن افتد استفراغ آیدش و بچه اش بزیان رود - انتهی. و صاحب مخزن الادویه گوید: حجرالماء سنباذج است. و صاحب تحفه گوید سنباذج است و گویند هم اسم شبه است
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رُلْ حُمْ ما)
صاحب نخبهالدهر گوید: و یسمی حجرالصرف و یزعم بعض المتکلمین انه زنجفرمعدنی لشبهه به فی اللون و الکون و الرزانه و لون هذا الحجر احمر بسواد کلون خشب الصندل الاحمر، کمد الظاهر احمر الباطن یعلوه سواد یسیر و فی وجه منه صقال و نعومه و من خواصه تسکین ثائره الدم لطوخاً و تبریدحراره الجسد و الورم الحار. و شراب الیسیر منه یذهب بالسکر و الخمار. و من حله و اخفاه و دخل بین محبین تباغضا. و هو من الاحجار الحدیدیه. واﷲ اعلم بذلک
لغت نامه دهخدا
است که در دیگ حمام متحجر میشود این رسوب نتیجه گرم شدن آب خزینه گرما به در جداردیگ حمام بوجود می آید و مشابه جرم و رسوبی است که در سماور در نتیجه گرم شدن آب حاصل می گردد. در قدیم اسن رسوب را دار تداوی بعضی امراض بکار می بردند. رسوب مذکور از نظر شمیایی عبارت از کربناتهای موجود در آب است که قبل از گرم شدن آب بصورت بیکربنات محلول بوده ولی پس از گرم شدن آب و خروج دی اکسید کربن محلول در آب بصورت کربنات نامحلول در آمده و راسب شده
فرهنگ لغت هوشیار
سنگهای آهکی خاصی که برروی قبور نصب کنند سنگ مرقد. حجرالصاص سنگ معدنی سولفور سرب را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجر الحمار
تصویر حجر الحمار
خر مهره خر مهره
فرهنگ لغت هوشیار