جدول جو
جدول جو

معنی حجاب - جستجوی لغت در جدول جو

حجاب
پوشش
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ واژه فارسی سره
حجاب
در پرده کردن، روگیری، عفاف، حیا، شرم کردن جمع حاجب، پرده داران، چوبداران، حاجبان جمع حاجب، پرده داران، چوبداران، حاجبان
فرهنگ لغت هوشیار
حجاب
حاجب ها، پرده داران، جمع واژۀ حاجب
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی عمید
حجاب
((حُ جّ))
جمع حاجب، پرده داران
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی معین
حجاب
((حِ))
پرده، ستبر، نقابی که زنان چهره خود بدان پوشانند، روبند، برقع، چادری که زنان سرتاپای خود را بدان پوشانند
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی معین
حجاب
چادر، روپوش، روبند، در تصوف آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود، پرده، کنایه از آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد
حجاب الغره: کنایه از حیرت و سرگردانی
حجاب غرت: کنایه از حیرت و سرگردانی، حجاب الغره
حجاب ظلمانی: کنایه از شب، در تصوف صفات ذمیمه
حجاب نورانی: در تصوف کنایه از صفات حمیده
حجاب حاجز: دیافراگم، در علم زیست شناسی پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم، پردهای که قفسۀ سینه را از شکم جدا می کند
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حجابه
تصویر حجابه
پرده داری باروانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابت
تصویر حجابت
شغل پرده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابت
تصویر حجابت
شغل حاجب، پرده داری، دربانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجابت
تصویر حجابت
((حِ بَ))
پرده داری، دربانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمارش، رایشگری، شمارشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حاجب
تصویر حاجب
ابرو، خم ابرو، کمان ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
دوستی، عشق، محبوب بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده از حجاب ساخته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجام
تصویر حجام
خونگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجال
تصویر حجال
جمع حجله بریق، درخشندگی بریق، درخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
در میان نام سرزمینی میانه ی} نجد {که زمینی بلند و} تهامه {که زمینی نشیب یکی از دوازده مقام موسیقی ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجار
تصویر حجار
سنگ تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاج
تصویر حجاج
کسی که بسیار حج کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاء
تصویر حجاء
شادیدن شادمانی، چنگ در زدن، باز داشتن چیستان گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراب
تصویر حراب
جنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقاب
تصویر حقاب
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاب
تصویر حلاب
شیر دوشه: آوند شیر دوشی، شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظاب
تصویر حظاب
پرده پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطاب
تصویر حطاب
هرس کردن هیزم فروش هیمه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجاب
تصویر شجاب
جمع شجب، بلندها درازها، سربنشیشه چوب پنبه، چوب رختی دارچوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراب
تصویر حراب
جنگ کردن، جنگ، کارزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده، چیزی که برای جلوگیری از نور جلو پنجره یا در نصب می کند برای مثال چون دیگران ز دل نروی گر روی ز چشم / کاندر میان جانی و از دیده در حجیب (سعدی۲ - ۳۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاب
تصویر مجاب
پاسخ داده شده، کسی که قانع شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجار
تصویر حجار
حجرها، سنگها، جمع واژۀ حجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند
حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حباب
تصویر حباب
دوستی، عشق، محبوب
دیو، شیطان، مار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجاج
تصویر حجاج
حاج ها، به حجّ رفتگان، جمع واژۀ حاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاجب
تصویر حاجب
دربان پادشاه و امیر، پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پردگین، روزبان، ایشیک آقاسی، سادن، پردگی، آغاجی
مانع، حائل، آنچه مانع دیدن چیزی شود
ابرو
در ادبیات در فن بدیع کلمه ای که پیش از قافیۀ اصلی تکرار می شود مانند کلمۀ «یار»، برای مثال هرچند رسد هر نفس از یار غمی / باید نشود رنجه دل از یار دمی و یا «ﻤﺎن داری»، برای مثال ای شاه زمین، بر آسمان داری تخت / سست است عدو تا تو کمان داری سخت (امیرمعزی - ۶۹۳)
حاجب ماورا: آنچه از ورای آن چیزی دیده نشود
فرهنگ فارسی عمید