جدول جو
جدول جو

معنی حجاب - جستجوی لغت در جدول جو

حجاب
حاجب ها، پرده داران، جمع واژۀ حاجب
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی عمید
حجاب
چادر، روپوش، روبند، در تصوف آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود، پرده، کنایه از آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد
حجاب الغره: کنایه از حیرت و سرگردانی
حجاب غرت: کنایه از حیرت و سرگردانی، حجاب الغره
حجاب ظلمانی: کنایه از شب، در تصوف صفات ذمیمه
حجاب نورانی: در تصوف کنایه از صفات حمیده
حجاب حاجز: دیافراگم، در علم زیست شناسی پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم، پردهای که قفسۀ سینه را از شکم جدا می کند
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی عمید
حجاب(حِ)
یا جهان، نام موضعی است بر ساحل رود بیاه: روز شنبه پانزدهم لوای ظفرپناه از آب بیاه عبور نموده سایۀ اقبال بر منزل حجاب (ن ل: جهان) انداخت و چهار شبانه روز آنجا توقف اتفاق افتاد. (حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 152). و در حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 473 ’جنجان’ آمده است
لغت نامه دهخدا
حجاب(حُجْ جا)
حاجب. حاجبان. پرده داران. چوبداران. خرم باشان. سادنان. بوابان. حدّادان. دربانان. آذنان. آنانکه مردمان را بازدارند. این کلمه در تاریخ بیهقی بسیار آمده است: و آنچه رسم است که اولیاء عهود را دهند از غلام و تجمل و آلت و کدخدائی بشبه وزیر و حجاب و خدمتکاران، هرچه تمام تر ما را فرمود [مسعود] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 214). و دو عقد گوهر که یکدانه گویند، مر خان را و پسرش بغراتگین و خاتونان و عروسان و عمان و حجاب و حشم را بجمله آنچه نسخت کردند از خزانه ها بیاوردند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 220 و چ ادیب ص 217). و خواجه بونصر کهتر برادر بود اما کریم الطرفین بود، و العرق نزّاع، پدر چون بوالقاسم و از جانب مادر با محمود حاجب کشیده که زعیم حجاب بوالحسن سیمجور بود، لاجرم چنان آمد که بایست. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 272 و چ ادیب ص 274). و پس از این هر روزی وجیه تر بود تا آنکه درجۀ زعامت حجاب یافت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286 و چ فیاض ص 284). و همه بزرگان درگاه و ولایت داران و حجاب با کلاههای دو شاخ و کمر زر بودند و بیرون سرای مرتبه داران و حجاب با کلاهها بایستند و بسیار پیلان بداشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290). و همچنین بر من است مر کتاب و خادمان و حجاب و جمیع توابع و لواحق او را مثل این بیعت در التزام بشروط و وفاء بعهود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316). و نیک از جای بشددانستم که مهمی افتاده است چیزی نگفتم و خدمت کردم گفت مرو بنشستم و اشاره کردند ندما و حجاب بازگشتند و بار بگسست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 323). و بلکاتکین و دیگر حجاب دردویدند بازوی امیر گرفتند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 371 و چ ادیب ص 378). پنجشنبه سلطان برنشست و بکوشک سپید رفت با هفت تن از خداوندزادگان و مقدّمان و حجاب و اقرباء (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 366). و چون به دهلیز در سرای افشین رسیدم [احمد بن ابی داود] حجاب و مرتبه داران وی جمله پیش من دویدند. (تاریخ بیهقی ص 171). امیر رضی اﷲ عنه بر تخت نشست و سالاران وحجاب با کلاههای دو شاخ... (تاریخ بیهقی ص 376). او وگروهی با این بیچاره کشته شدند و بر دندان پیل نهادند با چند تن از حجاب و اعیان و سرهنگان... (تاریخ بیهقی ص 382). وزیر حجاب را گفت شما چه گوئید گفتند مابندگانیم جنگ را باشیم و بر فرمانی که یابیم و شمشیر میزنیم تا مخالفان بمراد نرسند. (تاریخ بیهقی ص 281). روی به حجاب کرد و گفت شما همین میگوئید که من گفتم ؟ گفتند گوئیم. (تاریخ بیهقی ص 541). حاجب قتلغتکین بهشتی بر درگاه نشسته بود با دیگر حجاب و حشم. (تاریخ بیهقی ص 118). چون حجاب بدو رسیدند [حاجب غازی] سر فرودبرد و زمین بوسه داد. (تاریخ بیهقی ص 138).
ببوستان کمر زر ببست گلبن زرد
ز بهر خدمت شاه زمانه چون حجاب.
مسعودسعد.
خسروان پیش او کمربندند
همچو در پیش خسروان حجاب.
مسعودسعد.
مرا ز رشک بپوشیده کسوتی چون شب
هوای روشن پوشیده کسوت حجاب.
مسعودسعد.
بمانده ام ز نوا چون کمان حاجب راست
نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب.
خاقانی.
ابومنصور با فوجی از حجاب و اصحاب خویش پیش ایلک خان شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 184). پیش مجلس سلطان جمعی حجاب چون ماه و آفتاب ایستاده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 333)
نظامی گنجوی این کلمه را که خود جمع حاجب است به فارسی جمع بسته گوید:
برون رفتند حجابان همانگاه
درآوردند او را تا بدرگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
حجاب(حُجْ جا)
دخت عبدالله شیخۀ صالحه، شیخ رباط بغداد بود، و در محرم 725 هجری قمری درگذشت. (درر الکامنه ج 2 ص 6)
لغت نامه دهخدا
حجاب
در پرده کردن، روگیری، عفاف، حیا، شرم کردن جمع حاجب، پرده داران، چوبداران، حاجبان جمع حاجب، پرده داران، چوبداران، حاجبان
فرهنگ لغت هوشیار
حجاب((حِ))
پرده، ستبر، نقابی که زنان چهره خود بدان پوشانند، روبند، برقع، چادری که زنان سرتاپای خود را بدان پوشانند
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی معین
حجاب((حُ جّ))
جمع حاجب، پرده داران
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ فارسی معین
حجاب
پوشش
تصویری از حجاب
تصویر حجاب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حجابت
تصویر حجابت
شغل حاجب، پرده داری، دربانی
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
آنچه برآمده باشد از زمین مانند حرّه (یعنی زمین سنگلاخ سوخته). دحجبان. (از منتهی الارب). ما علا من الارض کالحره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
شغل حاجب. بوابی. خطۀ حاجب. مرتبتی از مراتب خدمتگزاران پادشاهی. پرده داری. سدانت، دربانی. حجابت کعبه، سدانت آن. قال افمن اهل الحجابه انت قال لا. (انساب سمعانی ورق 8) ، بازداشتن. (دستور اللغه ادیب نطنزی) (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : ابوالحسین خازن گفت که امیر ناصرالدین در عهد سلطنت منصور بن نوح سامانی، با ابواسحاق بن البتکین که صاحب جیش خراسان بود بخدمت تخت او رسیدموسوم به حجابت او. (ترجمه تاریخ یمینی ص 24). فرمود که... به نسا و ابیورد رود و باعتداد خویش گیرد و در ایالت آن دو فرزه اقتصار کند و به مال و معاملات آن و اسم حجابت که قدیماً او را بوده است قناعت نماید. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 65) ، ایلچی گری ؟ (غیاث اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ حجاب. پرده ها و نقابها
لغت نامه دهخدا
(تَ)
رجوع به حجابت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجار
تصویر حجار
سنگ تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاج
تصویر حجاج
کسی که بسیار حج کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاء
تصویر حجاء
شادیدن شادمانی، چنگ در زدن، باز داشتن چیستان گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراب
تصویر حراب
جنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقاب
تصویر حقاب
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجال
تصویر حجال
جمع حجله بریق، درخشندگی بریق، درخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاب
تصویر حلاب
شیر دوشه: آوند شیر دوشی، شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظاب
تصویر حظاب
پرده پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطاب
تصویر حطاب
هرس کردن هیزم فروش هیمه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
در میان نام سرزمینی میانه ی} نجد {که زمینی بلند و} تهامه {که زمینی نشیب یکی از دوازده مقام موسیقی ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجاب
تصویر شجاب
جمع شجب، بلندها درازها، سربنشیشه چوب پنبه، چوب رختی دارچوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجام
تصویر حجام
خونگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده از حجاب ساخته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
دوستی، عشق، محبوب بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجب
تصویر حاجب
ابرو، خم ابرو، کمان ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابت
تصویر حجابت
شغل پرده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابه
تصویر حجابه
پرده داری باروانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجابت
تصویر حجابت
((حِ بَ))
پرده داری، دربانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمارش، رایشگری، شمارشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
پرده داری، حاجبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد