یکی از مشاهیر شاعرات. دختر ابوالحجناء شاعر. او بصحابت پدر بخدمت مهدی خلیفه رسید و قصاید بسیار در مدح خلیفه گفت و خلیفه او را صلات و انعامات داد. دو بیت ذیل از قصیدۀ او در وصف نزهتگاه خلیفه موسوم بعیسی آباد است: اب عیش و لذه و نعیم و بهاء بمشرق المیدان بسط اﷲفیه ابهی بساط من بهار و زاهر الحوذان. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از مشاهیر شاعرات. دختر ابوالحجناء شاعر. او بصحابت پدر بخدمت مهدی خلیفه رسید و قصاید بسیار در مدح خلیفه گفت و خلیفه او را صلات و انعامات داد. دو بیت ذیل از قصیدۀ او در وصف نزهتگاه خلیفه موسوم بعیسی آباد است: اب عیش و لذه و نعیم و بهاء بمشرق المیدان بسط اﷲفیه ابهی بساط من بهار و زاهر الحوذان. (قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. واقع در دوهزارگزی جنوب خاوری مسکون و 2هزارگزی جنوب راه مالرو سبزواران - کروک. ناحیه ای است واقع در جلگه. گرمسیری و دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت. واقع در دوهزارگزی جنوب خاوری مسکون و 2هزارگزی جنوب راه مالرو سبزواران - کروک. ناحیه ای است واقع در جلگه. گرمسیری و دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
رقان. رقون. یرنا. حنا که برگ معروفست و بدان رنگ کنند. ج، حنآن. (منتهی الارب). گیاهی است که کشت میشود و مانند درختان بزرگ میگردد، برگ و شاخه های آن مانند برگ و شاخه های انار و شکوفۀ آن سپید است. خضاب از برگ آن گرفته میشود. جمع آن حنآن و یکی آن حنائه است. (اقرب الموارد). حناء در نواحی بم و بهرام آباد و بعضی نواحی جنوب ایران کشت میشود و در کرمان و یزد برده در آسیاهای مخصوص میسایند. (یادداشت مرحوم دهخدا). برگ معروف که بدان دست و پارا نگار بندند و فارسیان بتخفیف و به اماله نیز استعمال نمایند و شبستان از تشبیهات اوست. (آنندراج). گیاهی از ردۀ دولپی های جدا گلبرگ که خود تیره مشخصی را بنام حنا میسازد. این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران کشت می شود. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و تذکرۀ ضریر انطاکی و جغرافیای اقتصادی ص 20 شود
رقان. رقون. یرنا. حنا که برگ معروفست و بدان رنگ کنند. ج، حنآن. (منتهی الارب). گیاهی است که کشت میشود و مانند درختان بزرگ میگردد، برگ و شاخه های آن مانند برگ و شاخه های انار و شکوفۀ آن سپید است. خضاب از برگ آن گرفته میشود. جمع آن حُنآن و یکی آن حنائه است. (اقرب الموارد). حناء در نواحی بم و بهرام آباد و بعضی نواحی جنوب ایران کشت میشود و در کرمان و یزد برده در آسیاهای مخصوص میسایند. (یادداشت مرحوم دهخدا). برگ معروف که بدان دست و پارا نگار بندند و فارسیان بتخفیف و به اماله نیز استعمال نمایند و شبستان از تشبیهات اوست. (آنندراج). گیاهی از ردۀ دولپی های جدا گلبرگ که خود تیره مشخصی را بنام حنا میسازد. این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران کشت می شود. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و تذکرۀ ضریر انطاکی و جغرافیای اقتصادی ص 20 شود
زیبا (زن...). زن جمیله. (غیاث). تأنیث حسن. زن خوب. رجوع به نجیب شود. ج، حسان: گردان بسان کفچه ای گردن بسان خفجه ای و اندر شکمشان بچه ای حسناء مثل الجاریه. منوچهری. زهری عسل نوش عجوزه ای در جلوۀ حسنائی پرنیان پوش. (تاریخ بیهقی). و گاه حسنا بی مّدبکار برند: خانه چون خلد است و من چون آدمم زیرا مرا حور گندم گون حسنا دادی احسنت ای ملک. خاقانی
زیبا (زن...). زن جمیله. (غیاث). تأنیث حسن. زن خوب. رجوع به نجیب شود. ج، حِسان: گردان بسان کفچه ای گردن بسان خفجه ای و اندر شکمشان بچه ای حسناء مثل الجاریه. منوچهری. زهری عسل نوش عجوزه ای در جلوۀ حسنائی پرنیان پوش. (تاریخ بیهقی). و گاه حسنا بی مّدبکار برند: خانه چون خلد است و من چون آدمم زیرا مرا حور گندم گون حسنا دادی احسنت ای ملک. خاقانی