جدول جو
جدول جو

معنی حتن - جستجوی لغت در جدول جو

حتن
(حَ / حِ)
مانند. قرین. همتا. همسر. حریف. ج، احتان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حتن
(تَ کُ)
حتن حرّ، سخت شدن گرما. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حتن
(حَ تَ)
کرانه های کوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حتن
مانند، قرین، همتا
تصویری از حتن
تصویر حتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ختن
تصویر ختن
(دخترانه)
نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسن
تصویر حسن
(پسرانه)
نیکو، زیبا، نام امام دوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حین
تصویر حین
وقت، مدت، هنگام، روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حین
تصویر حین
هلاک، مرگ، بلا، محنت
فرهنگ فارسی عمید
(حَ نا)
وقعت النبل حتنی، افتادند تیرها برابر و مساوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
لقب جشم بن عوف بن جذیمه بن عوف بن بکر بن عوف بن انمار بن عمرو بن ودیعه بن لکیز است. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حضن
تصویر حضن
عاج، دندان فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقن
تصویر حقن
حقنه کردن، اماله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشن
تصویر حشن
بویناکی خیک، چرکینی شیر، بوی چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنت
تصویر حنت
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر
فرهنگ لغت هوشیار
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
جان پناه، حصار، پناهگاه، دژ، قلعه، جای، استوار، برج پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حین
تصویر حین
مرگ، هلاکی وقت، مدت، هنگام وقت، مدت، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختن
تصویر ختن
شوهر دختر، داماد قطع کردن، بریدن قطع کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسن
تصویر حسن
نیکوئی، بهجت، خوبی، جمال، بها، خوبروئی، زیبائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتن
تصویر شتن
بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفن
تصویر حفن
به مشت گرفتن، گرد بر انگیختن ستور، رفتن با دو دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزن
تصویر حزن
اندوه، غم، غمگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبن
تصویر حبن
بیماری تشنگی، علت استسقاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حان
تصویر حان
فروشگاه میفروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتد
تصویر حتد
ناب ناب هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتل
تصویر حتل
عطا، بلایه از هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتم
تصویر حتم
واجب کردن، حکم کردن، محکم کردن، استوار کردن، واجب، ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی هاتا ایچ فاید خداوند است و میر و میرزاه - ز عهد و عصر آدم فاید اکنون (قطران) تا تا آنکه: (حتی باو گفتم که نزد شما بیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجن
تصویر حجن
کجی خمیدگی خماندن، باز گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتن
تصویر آتن
شهر بزرگ یونان قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتف
تصویر حتف
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتن
تصویر فتن
شمایل، حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حتا
تصویر حتا
هتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حتی
تصویر حتی
هتا، تا جایی که
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حزن
تصویر حزن
اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره