جدول جو
جدول جو

معنی حبوکراه - جستجوی لغت در جدول جو

حبوکراه
(حَ بَ کَ)
تأنیت حبوکری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ بَ)
تأنیث حبرکی. (منتهی الارب). کنۀ ماده
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ کَ را)
سختی، معرکۀ جنگ گذشته، کودک صغیر، جمل حبوکری، شتر نر سخت و سطبر گرداندام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ کَ)
ریگستانی که در آن رونده گم گردد، سختی، بلا، سطبر گرداندام. (منتهی الارب) ، من اسماء الدواهی. (معجم البلدان) ، مرد لاغر که در راه رفتن گام نزدیک نهد. (منتهی الارب). حبوکل. ج، حباکر. رجوع به ام حبوکر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ کَ)
نام رمله ای است کثیرهالرمل. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
علم قانون عبری، عالم یهود
لغت نامه دهخدا
(تَ سْ)
گرد آوردن چیزی را. رجوع به حباکر شود
لغت نامه دهخدا
پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار