جدول جو
جدول جو

معنی حبربر - جستجوی لغت در جدول جو

حبربر
(حُ بُ بُ)
کلمه ای که بدان گوسفند را به دوشیدن خوانند. رجوع به حبر و حبرحبر شود
لغت نامه دهخدا
حبربر
(حَ بَ بَ)
یحبور. حبریر. حبرور. شوات بچه. جوجۀ هوبره. بچۀ حباری، شتر نر ریزه، کوتاه بالای ناکس: مااصاب منه حبربراً. (منتهی الارب). هیچ چیز. چیزی اندک
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بربر
تصویر بربر
وحشی، ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
فرهنگ فارسی عمید
(حُ بُ حُ بُ)
کلمه ای است که بدان گوسفند را بدوشیدن خوانند. (منتهی الارب). رجوع به حبر و حبربر شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُ)
آلتی که داروگران بدان حب سازند
لغت نامه دهخدا
(حَ بَمْ بَ)
چیز اندک. مااصبت منه حبنبراً، نرسید مرا از وی چیزی. دریغ از یک هل پوچ
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ / حِ بَ)
بچۀ شوات. (منتهی الارب). جوجۀ هوبره. حبربر. رجوع به حبربر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ بِ)
از ’ب رر’، شیر بیشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسد. (ذیل اقرب الموارد) شیر. اسد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
بچۀ حباری. فرخ حباری. جوجۀ هوبره. شوات بچه. (منتهی الارب). حبریر. ج، حباریر
لغت نامه دهخدا
(حِ)
کوهی است به بحرین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
یحبور. حبربر. حبرور. شوات بچه. (منتهی الارب). جوجۀ هوبره. بچۀ حباری. ج، حباریر
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ / تِ)
آنکه خبر از جایی بجای دیگر برد. پیغامبر. حدیث گزار، سخن چین. نمام
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ بَ رَ)
زن کوتاه و خوار، ما علی رأسه حبربره، نیست بر سر او یک موی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بربر
تصویر بربر
بربرنگاه کردن بکسی مستقیما بچشم او نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گویه بر ابزار دارو سازی آلتی که دوا سازان با آن خمیر های لوله شده دارویی را بریده و بعدا بصورت حب در آورند
فرهنگ لغت هوشیار
((بِ بِ))
حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی نگاه کردن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بربر
تصویر بربر
Barbarian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbare
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بربر
تصویر بربر
야만인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بربر
تصویر بربر
野蛮人
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بربر
تصویر بربر
ברברי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بربر
تصویر بربر
बर्बर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بربر
تصویر بربر
คนเถื่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بربر
تصویر بربر
варвар
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بربر
تصویر بربر
bárbaro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbaro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بربر
تصویر بربر
bárbaro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بربر
تصویر بربر
野蛮人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbarzyńca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بربر
تصویر بربر
варвар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بربر
تصویر بربر
Barbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بربر
تصویر بربر
mwitu
دیکشنری فارسی به سواحیلی