جدول جو
جدول جو

معنی حبران - جستجوی لغت در جدول جو

حبران
(حَ)
صاحب مراصدالاطلاع گوید: شهری است و گمان میکنم که از دیار بنی بکر باشد نزدیک اسعرد.
لغت نامه دهخدا
حبران
(حُ)
ابن عمرو بن قیس بن جشم بن عبدالشمس. پدر قبیله ای به یمن و از ایشان است ابوسعید حبرانی عبدالله بن بشر سکسکی. (سمعانی ص 153). و ازآن قبیله است ابوراشد و جمعی دیگر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جبران
تصویر جبران
تلافی
جبران کردن: تلافی کردن صدمه و خسارتی که به کسی وارد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجران
تصویر حجران
طلا و نقره، سیم و زر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بحران
تصویر بحران
آشفتگی و تغییر حالت، تغییر حالت ناگهانی مریض تب دار که منجر به بهبودی یا مرگ او بشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبران
تصویر دبران
یکی از منازل قمر مشتمل بر پنج ستاره در برج ثور، ستاره ای در چشم صورت فلکی ثور، عین الثور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیران
تصویر حیران
سرگشته، سرگردان
فرهنگ فارسی عمید
(حُ نی ی)
ابوسعید عبدالله بن بشر الحبرانی السکسکی. در عداد شامیان بشمار آید و به عبدالله بن ابی اماس معروف است. و ابوعبده حداد و محمد بن حمران از وی روایت کنند. او ساکن بصره بود. (سمعانی 153 ب)
ابوراشد. احضر نام داشت و بعض اصحاب پیغمبر را دریافت. و از شامیان محسوب است و مردم آنجا از وی روایت کنند. (سمعانی 153ب). رجوع به حبران شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجران
تصویر حجران
منع، بازداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبردان
تصویر حبردان
آمه زکابدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمران
تصویر حمران
جمع احمر، سرخرویان، بی زینگان
فرهنگ لغت هوشیار
ترخون ترخان از گیاهان پوست پیل فارسیان} حور {را به گونه تک به کار برند و به شیوه پارسی رمن گردانند زنان بهشتی فرشتگان زمینی پریرویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیران
تصویر حیران
سرگشته، فرومانده
فرهنگ لغت هوشیار
دیده گاو خوان چهارم از ماهخوان ها (منازل قمر) زبانزد اختر شناسی پییگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبران
تصویر جبران
تلافی کردن، خسارت و صدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحران
تصویر بحران
تغییری است که بیمار پیدا میکند در تب ولرز که هر روز اضافه میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبران
تصویر عبران
گریان اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسران
تصویر حسران
دریغ، خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبران
تصویر دبران
((دَ بَ))
ستاره سرخ رنگی از قدر اول واقع در چشم صورت فلکی «گاو» یا «ثور»، دیده گاو، عین الثور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بحران
تصویر بحران
((بُ))
آشفتگی و تغییر حالت ناگهانی، بالاترین مرحله یک جریان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسران
تصویر حسران
((حَ))
آن که حسرت برد، افسوس خور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیران
تصویر حیران
((حِ))
سرگردان، سرگشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبران
تصویر جبران
((جُ))
تلافی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بحران
تصویر بحران
چالش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبران
تصویر جبران
باز نهش، شیان، باز پرداخت، برگرداندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبران
تصویر جبران
Compensation, Recoupment, Reparation, Restitution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensation, récupération, réparation, (FR) restitution
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جبران
تصویر جبران
компенсация , возмещение , ремонт , возмещение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جبران
تصویر جبران
Entschädigung, Rückgewinnung, Reparatur, (DE) Rückerstattung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جبران
تصویر جبران
компенсація , відшкодування , ремонт , відшкодування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جبران
تصویر جبران
rekompensata, odzyskiwanie, naprawa, (PL) rekompensata
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جبران
تصویر جبران
补偿 , 恢复 , 修复 , 赔偿
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensação, recuperação, reparação, (PT) restituição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensazione, recupero, riparazione, (IT) restituzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensación, recuperación, rehabilitación, (ES) restitución
دیکشنری فارسی به اسپانیایی