- حباریات
- از پارسی: هوبرگان
معنی حباریات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مگسوارگان
جمع بهاریه قصایدی که درباره بهار گفته شود: (بهار آمد بهار آمد بهاریات باید گفت بگو ترجیع تا گویم شکوفه از کجا بشکفت) (مولوی)
چهار دندان انسان بین دندانهای ثنایا و انیاب
گربه دشتیان
موش کوریان
جمع سباعیه، هفت پاره ها مونث سباعی جمع سباعیات
جمع حماسیه
دارواش ها
پنیرکیان
رباعی، آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد، چهارتایی، در علوم ادبی شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن هم قافیه و بر وزن «لا حول و لا قوه الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراع ها هم قافیه باشد
کاوتنان واژه کاو در پارسی با میان تهی برابراست
مهره داران
جمع مبارکه، همایون ها فرخ ها جمع مبارکه
جمع مبارزه، رزم ها کار زارها جمع مبارزه: مبارزات سیاسی
Struggles
Kämpfe
борьбы
боротьби
strijd
luttes
संघर्ष
perjuangan
mücadeleler
מַאֲבָקִים
mapambano
การต่อสู้