معنی حایم - جستجوی لغت در جدول جو
حایم
(یِ)
رجوع به حائم شود
ادامه...
رجوع به حائم شود
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر حکیم
حکیم
(پسرانه)
دانا به علوم مختلف
ادامه...
دانا به علوم مختلف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر حامی
حامی
(پسرانه)
مدافع، حمایت کننده، پشتیبان
ادامه...
مدافع، حمایت کننده، پشتیبان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر حاتم
حاتم
(پسرانه)
نام مردی بسیار سخاوتمند از قبیله طی
ادامه...
نام مردی بسیار سخاوتمند از قبیله طی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر حلیم
حلیم
(پسرانه)
بردبار، شکیبا، از نامهای خداوند
ادامه...
بردبار، شکیبا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر حذیم
حذیم
برنده، بران
ادامه...
برنده، بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حایض
حایض
جمع حیض و حوایض
ادامه...
جمع حیض و حوایض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حایز
حایز
واجد شرایط
ادامه...
واجد شرایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حایر
حایر
سرگردان سرگشته
ادامه...
سرگردان سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حامی
حامی
حمایت کننده بعنایت و کرم دفاع کننده، پشتیبان، هوادار
ادامه...
حمایت کننده بعنایت و کرم دفاع کننده، پشتیبان، هوادار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حشیم
حشیم
تهم، مهمانان
ادامه...
تهم، مهمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حزیم
حزیم
مرد دانا و هوشیار در کار
ادامه...
مرد دانا و هوشیار در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حریم
حریم
پیرامون، گرداگرد، خانه، مکانی که دفاع از آن لازم باشد
ادامه...
پیرامون، گرداگرد، خانه، مکانی که دفاع از آن لازم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حایک
حایک
جولاه جولاهه بافنده نساج
ادامه...
جولاه جولاهه بافنده نساج
فرهنگ لغت هوشیار
حکیم
دانا، داننده، خردمند، استوار، راست کار، سزاوار، و نامی از نامهای خدایتعالی
ادامه...
دانا، داننده، خردمند، استوار، راست کار، سزاوار، و نامی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حلیم
حلیم
بردبار، خویشتن دار و نامی از نامهای خدایتعالی
ادامه...
بردبار، خویشتن دار و نامی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حمیم
حمیم
قریب و خویشاوند
ادامه...
قریب و خویشاوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حطیم
حطیم
دیوار کعبه
ادامه...
دیوار کعبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حایط
حایط
دیوار بست، دیوار جدار، جمع حیطان حیاط
ادامه...
دیوار بست، دیوار جدار، جمع حیطان حیاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حجیم
حجیم
ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
ادامه...
ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
فرهنگ لغت هوشیار
حایل
آنچه که میان دو چیز واقع شود و مانع از اتصال آن دو گردد فاصل حجاب، جدا کننده
ادامه...
آنچه که میان دو چیز واقع شود و مانع از اتصال آن دو گردد فاصل حجاب، جدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حائم
حائم
تشنه
ادامه...
تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاکم
حاکم
داور، قاضی، راعی آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد
ادامه...
داور، قاضی، راعی آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حالم
حالم
پوشسبا (پوشسب احتلام)، بالیده برنا (بالغ)
ادامه...
پوشسبا (پوشسب احتلام)، بالیده برنا (بالغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاتم
حاتم
حاکم، قاضی، زاغ سیاه
ادامه...
حاکم، قاضی، زاغ سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاجم
حاجم
حجامت کننده، خونگیر
ادامه...
حجامت کننده، خونگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حازم
حازم
مرد دانا و هوشیار درکار
ادامه...
مرد دانا و هوشیار درکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاسم
حاسم
ماه
ادامه...
ماه
فرهنگ لغت هوشیار
سایم
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
ادامه...
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حیام
حیام
قصد کار کردن
ادامه...
قصد کار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دایم
دایم
پایا، همیشگی، پاینده، همیشه
ادامه...
پایا، همیشگی، پاینده، همیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر قایم
قایم
پنهان
ادامه...
پنهان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر حامی
حامی
پشتیبان
ادامه...
پشتیبان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر حجیم
حجیم
گنجا
ادامه...
گنجا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر حکیم
حکیم
فرزانه
ادامه...
فرزانه
فرهنگ واژه فارسی سره