جدول جو
جدول جو

معنی حانوت - جستجوی لغت در جدول جو

حانوت
دکان، مغازه
تصویری از حانوت
تصویر حانوت
فرهنگ فارسی عمید
حانوت
حانیه، حاناه، دکان می فروش، (منتهی الارب)، میخانه، خرابات، دکان، (کشف اللغات) (لطائف اللغات) (دهار) (غیاث اللغات) :
گفت بد موقوف این لت لوت من
آب حیوان برددر حانوت من،
مولوی،
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم بدوش،
سعدی (بوستان)،
دکان الخمار، یؤنث و یذکر و الخمار نفسه، (اقرب الموارد)، دکان شراب فروشی، مرد شراب فروش، کربک، کلبه، (مهذب الاسماء)، کربج، کربق، ج، حوانیت، (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)، ج، حوانی، و النسبه الیه حانی و حانوی، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حانوت
محتوی، شامل، محیط مشتمل، گرداگرد گیرنده
تصویری از حانوت
تصویر حانوت
فرهنگ لغت هوشیار
حانوت
دکان، میکده.جمع حوانیت
تصویری از حانوت
تصویر حانوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حانون
تصویر حانون
(پسرانه)
صاحب نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
محمد بن عمر حانوتی، ملقب به شمس الدین، فقیهی از حنفیان اهل قاهره (928-1010 هجری قمری)، او راست: اجابهالسائلین در فقه، فتاوی حانوتی، (الاعلام زرکلی ص 941 از فهرست کتاب خانه خدیوی)
لغت نامه دهخدا
(تی ی)
منسوب به حانوت. کلبه دار. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(نَ وی ی)
منسوب به حانه. می فروش. خراباتی
لغت نامه دهخدا
صاحب اقلیم بزرگ، پسر سومین خشیارشا و جانشین او. وی در 465 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست و او را درازدست لقب داده اند. این اسمها معمولاً معنی لغوی دارد اما دکتر جان ویلسن میگوید مقصود از این عبارت این است که این پادشاه صاحب یک اقلیم بزرگی بوده است. در اول او را وادار کردند که در بنای اورشلیم مخالفت کند (عزرا 4:7) ، اما بعد از مدتی اجازت داد (6:14). مترجمین قدیمی او را اشتباهاً گمان بردند که یک مجوسی کاذبی بود که میخواست ادعا کند که او اسمردیس برادر کامبزیای متوفی است که بجای او بمیزان هفت ماه سلطنت کرد. در سال هفتم سلطنتش (458 قبل از میلاد) ارتخششتا، از ارتاگزرس عورا را اجازت داد عده کثیری از اسراء را به اورشلیم مرجوع دارد تا هیکل را بنا کنند (عزرا 7:1 و 11 و 12 و 21 و 8:1) در سال هشتم سلطنت خود (445 قبل از میلاد) نحمیا را اجازت داد که اولین دفعه به اورشلیم برود و دیوار شهر را دوباره بنا کنند (نحمیا 2:1و غیره). در سی ودومین سال سلطنتش (433- 432 قبل از میلاد) بعد از آنکه نحمیا به ایران مراجعت کرد او را حاکم شهر جدید اورشلیم ساخت و بوطن خویش روانه کرد (13:6). ارتاگزرس در سنۀ 425 قبل از میلاد وفات کرد. (قاموس کتاب مقدس). معنی لغوی کلمه (در پارسی باستان: ارته خشثره) دارندۀ شهریاری مقدس است. رجوع به اردشیر شود، پشیمان شدن، درنشستن تیر به نشانه. (منتهی الارب) ، استوار شدن چیزی در چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، ثابت بودن بجائی، بخیلی کردن. (منتهی الارب). بخیل شدن
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ حانوت و حانه
لغت نامه دهخدا