جدول جو
جدول جو

معنی حافرالحمار - جستجوی لغت در جدول جو

حافرالحمار(فِ رُلْ حِ)
سم خر است، چون از سم راست وی نگینی سازند و مصروع باخود نگاه دارد صرع از وی زایل شود. دیسقوریدوس گویدسمهای خر چون بسوزانند و بیاشامند چهل روز متواتر هر روز به وزن فلخنارن (و در نسخه ای: ملختادن. و در نسخه ای: فلحثازن) مصروع را نافع بود و چون با زیت بیامیزند و بر خنازیر طلا کنند نافع بود و بر شقاقی که از سرما بود ضماد کنند زایل کند. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ جَ رُلْ حِ)
مهرۀ خر. سپید و بزرگ و درشت میباشد و در پس گردن بعض خران یافت شود. دفع زهرها کند. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی)
لغت نامه دهخدا
(فِ رُلْ مُ)
سورنجان. (اختیارات بدیعی) (تحفۀ حکیم مؤمن). خانق الکلب. لعبت بربریه. اصابع هرمس. رجوع به سورنجان شود
لغت نامه دهخدا
شنکار از داروها سم خر سم خر که سوخته اش را طب قدیم جهت معالجه صرع و برخی امراض پوست بکار میبردند
فرهنگ لغت هوشیار