- حاجیانه
- مانند حاجیان همچون حاجیان
معنی حاجیانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هاژیانی نام درست پارسی گوشه ای است در دستگاه شور بر گرفته از کنش هاژیدن که برابراست با گریستن گوشه ای در دستگاه شور
تودگانه
آنیته
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
سبب و باعث ناله و زاری
چمانیگون سردهانه بروش ساقیان
سالی یکبار، سالانه
منسوب به تاجیک مانند تاجیکان روی تاجیکانه
مانند بازرگانان و تاجران
آنچه بدان اسب را زنند، شلاق و قمچی است
سراپرده خیمه
از روی خوشحالی و شادی
سایه بان، چتر، سراپرده
مانند تاجران، به روش بازرگانان
از روی شادی و خوشحالی، توام با شادی، جشنی که از روی شادی و نشاط می گیرند، ساز و دهلی که در جشن و شادمانی می نوازند، مژدگانی
ماهانه، ویژگی امری که هر ماه اتفاق می افتد، ویژگی حقوقی که در آخر هر ماه پرداخت شود، در هر ماه، ماهنامه
به شیوه و روش ساقیان مانند ساقیان، ساقی وار
آنچه به وسیلۀ مردم عادی استفاده می شود، غیرعلمی، عوامانه مانند عوام، به روش مردم عادی، برای مثال عامیانه چه ملامت می کنی / بخل بر خوان خداوند غنی (مولوی - ۷۹۸)
مانند عاجزان، با حالت عجز و ناتوانی، از روی عجز و زبونی
ناله و زاری، سبب ناله و زاری، آنچه باعث گریه و زاری شود، برای مثال بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانۀ ما (نزاری - مجمع الفرس - زاریانه)
گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
شتابان بشتاب به طور تعجیل
همانند عاجزان و ضعیفان
منسوب به عوام و مردم بیسواد و فرومایه
دلیرانه
آنچه ماه در ماه وجه مواجب و مقرری بکسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند
ندانمکارانه نا آزموده باناشیگری: (اکنون در قسمت کم عمق آب با دست و پا ناشیانه چلپ چلاپ میکرد)
تسمۀ چرمی با دستۀ چوبی که هنگام اسب تاختن به دست می گیرند یا با آن کسی را کتک می زنند، شلاق