جدول جو
جدول جو

معنی حاتکه - جستجوی لغت در جدول جو

حاتکه(تِ کَ)
اشتر خرد گام
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاتکه
تصویر عاتکه
(دخترانه)
زن خوشبو، نام دختر عبدالمطلب، جد پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
(حَ تَ کَ)
رفتار مرد کوتاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَشْ)
پرسه زدن. ولگردی. (از فرهنگ دزی)
لغت نامه دهخدا
(تِ کَ)
خرمابن که گشن نپذیرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، زن آلوده بخوشبویی. (منتهی الارب). زن سرخ گون از طیب و گفته اند زنی که طیب فراوان بکار برد، چندانکه پوست اوبزردی گراید. (اقرب الموارد) ، کمان کهنه که دیرینه بود و سرخ شده باشد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
اشتر خرد گام، حقیر. کوتاه
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ حائک. بافندگان. نساجان. جولاهان. جامه بافان. جولاهگان. قوم حاکه و قوم حوکه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
وادیی است در بلاد عذره، و بدانجا وقعه ای یعنی جنگی بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کمان کهنه سرخ، زن خوشبوی، از اعلام زنان است. کمان سرخ کهنه، زن خوشبو ی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاکه
تصویر حاکه
جمع حائک، بافندگان دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتکه
تصویر عاتکه
کمانی که از کهنگی سرخ رنگ شده باشد، زن خوشبوی، از اسماء زنان
فرهنگ فارسی معین
چیزی را با نوک پا زدن، اخراج نمودن کسی یا از کار یا عملی
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار کم، کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی