جدول جو
جدول جو

معنی جیسا - جستجوی لغت در جدول جو

جیسا
روستاهایی در عباس آباد و کلارآباد تنکابن (جیسای عثمان سرا، جیسای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیسا
تصویر لیسا
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی قزوین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیسا
تصویر نیسا
(دخترانه)
نام همسر پادشاه کاپادوکیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیسا
تصویر آیسا
(دخترانه)
آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عیسا
تصویر عیسا
(پسرانه)
عیسی، معرب از عبری، نجات دهنده، نام پیامبر مسیحیت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیسا
تصویر تیسا
(دخترانه)
در گویش مازندران خالص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جیبا
تصویر جیبا
هیمه، هیزم
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دیه های لنگا در مازندران، (از استرآباد و مازندران رابینو ص 143بخش فارس)
لغت نامه دهخدا
نام نهری از شعب رود خانه پرکل در ایالت پروس شرقی و آن از دریاچۀ ویزاینی واقع در لهستان سرچشمه میگیرد و پس از تشکیل دادن دریاچۀ ویستیتر رو بشمال غربی جریان پیدا کند وپس از طی حدود یکصد هزار گز و اخذ پاره ای از انهار در طرف فوقانی اینستربورگ با نهر رومنیته یکی گردد ورود خانه پرکل را تشکیل دهد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نام جزیره ای از یوگسلاوی در دریای آدریاتیک، دارای ده هزار تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
ریسنده، (ناظم الاطباء)، نعت فاعلی از ریسیدن به معنی آنکه می ریسد، (از شعوری ج 2 ص 17)، آه کشنده و افسوس خورنده، (ناظم الاطباء)، آنکه از ضعف بسیار لاغر و نزار شود، باریک ریس، (از شعوری ج 2 ص 17)
لغت نامه دهخدا
طاوس باشد، و آن پرنده ای است در هندوستان، (برهان)
لغت نامه دهخدا
این زمان و این دم و الحال، (برهان)، اکنون، این روز و این ساعت، و این لغت دری است اهل طبرستان و الوار جبال بسیار استعمال کنند، (آنندراج) (انجمن آرا)، اکنون و این روزمرۀ اهل کاشان است، (رشیدی)، گیلکی: ’هاسا’ (اکنون)، (حاشیۀ برهان چ معین)، در لغت محلی شوشتر ایسون بمعنی حالا و این زمان باشد، (لغات محلی شوشتر)، در گلپایگان نیز به معنی حال و اکنون استعمال شود
لغت نامه دهخدا
نام پیغمبریست از پیغمبران بنی اسرائیل، (برهان)، ظاهراً مراد الیسع، الیشع (عبری، خداوند نجات میدهد یا می بیند) و او شاگرد و جانشین ایلیای نبی بود، (حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنجیسات
تصویر تنجیسات
جمع تنجیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیاس
تصویر جیاس
جنبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلسا
تصویر جلسا
جمع جلیس همنشینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلسا
تصویر جلسا
((جُ لَ))
جمع جلیس، همنشینان
فرهنگ فارسی معین
خمیری که برای ورآمدن آماده شود، شفافیت جلا
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین دست، از طبقه ی پایین از اقشار ضعیف
فرهنگ گویش مازندرانی
گنجشک
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی کنه ی کوچک جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
پلوی بدون خورش، خالی، برهنه، تنها
فرهنگ گویش مازندرانی
اکنون، این روز و ساعت
فرهنگ گویش مازندرانی
چنین، مانند آن
دیکشنری اردو به فارسی
مشابه، همان
دیکشنری اردو به فارسی
یخی، مثل برف
دیکشنری اردو به فارسی
با لوس بازی، مثل بچّه ها
دیکشنری اردو به فارسی
دزدکی، مثل دزدها
دیکشنری اردو به فارسی
پنیرگونه، مثل پنیر
دیکشنری اردو به فارسی
خواهرانه، مثل خوٰاهران
دیکشنری اردو به فارسی
جادوئی، مثل پری ها
دیکشنری اردو به فارسی
پرندگانی، مثل پرندگان
دیکشنری اردو به فارسی
آبکی، مثل آب
دیکشنری اردو به فارسی
دختری، مثل دخترها
دیکشنری اردو به فارسی