جدول جو
جدول جو

معنی جک - جستجوی لغت در جدول جو

جک
چوبی که با آن دوغ یا ماست را به هم بزنند تا مسکه از آن جدا شود
دستگاه کوچک اهرمی که برای بالا بردن و بالا نگاه داشتن چیزهای سنگین از قبیل ماشین ها و اتومبیل ها هنگام تعمیر یا عوض کردن ادوات آن ها در زیر ماشین می زنند،
وسیله ای در موتورسیکلت و دوچرخه برای ایستاده نگه داشتن آن در هنگام توقف
تصویری از جک
تصویر جک
فرهنگ فارسی عمید
جک
ساختن، بنا کردن اهرمی که برای بالا بردن و بالا نگهداشتن اتومبیل و ماشین های سنگین بکار میرود انگلیسی بالابر
فرهنگ لغت هوشیار
جک((جَ))
برات، شب پانزدهم شعبان، شب برات
تصویری از جک
تصویر جک
فرهنگ فارسی معین
جک
دستگاهی به شکل اهرم که برای بالا بردن و نگاه داشتن اشیاء سنگین مانند اتومبیل و غیره به کار برند
فرهنگ فارسی معین
جک
خرک
تصویری از جک
تصویر جک
فرهنگ واژه فارسی سره
جک
نیرو، توان، سرسخت، چست و چابک، دلیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجکک
تصویر انجکک
انچوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بولکنجک
تصویر بولکنجک
هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد
فرهنگ لغت هوشیار
عجیب، خنده دار هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلگنجک
تصویر بلگنجک
هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرنجک
تصویر ابرنجک
برق صاعقه
فرهنگ لغت هوشیار
تکه کاغذی را گویند که فروشنده جنس نوع کالا و اندازه و مقدار آن را می نویسد غیاث آن راهندی دانسته ولی واژه ای پارسی است بیجک قطعه کاغذی که فروشنده جنس نوع کالا و کمیت آنرا در آن یادداشت کند و بخریدار دهد فاکتور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بجکم
تصویر بجکم
بچکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درفنجک
تصویر درفنجک
گرانیی که در خواب بر مردم افتد. کابوس بختک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بولنجک
تصویر بولنجک
هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برفنجک
تصویر برفنجک
بختک کابوس عبدالجنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنجک
تصویر بنجک
پنبه گلوله کرده به جهت رشتن پنبه محلوج بندک بندش غنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجک
تصویر رجک
آروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجک
تصویر رنجک
هندی چاشنی (باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته آتش دهند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جکر
تصویر جکر
گرد و خاک، حاجتمند شدن، غضبناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جکرنده
تصویر جکرنده
لاتینی ژاله دار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجک
تصویر حجک
اگر به گفته آنندراج و پارسی باشد: هجک گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنجکشت
تصویر بنجکشت
پارسی تازی شده فرنجمشک
فرهنگ لغت هوشیار
((جَ))
نام تجارتی نوعی وان حمام که با پاشیدن آب همراه با هوا از منفذهای متعدد گرداب ایجاد می کند و به وسیله جریان آب ماهیچه ها را مالش می دهد، آبزن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکنجک
تصویر شکنجک
آلات جارحه
فرهنگ واژه فارسی سره
ظروف و لوازم آشپزخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
آت و آشغال، خرت و پرت، خس و خاشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
خرت و پرت، بریدن درختان جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
جیغ، راز
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم دانه ی برنج نو رسته ی پخته شده که با مغز گردوی ساییده.، برنجی که دوباره برداشت شود
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که زیاد فریاد می زند
فرهنگ گویش مازندرانی
فریاد، شیون، بلند حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
داد زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
راز کسی را فهمیدن، فریاد کسی را بلند کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
اوباش
فرهنگ گویش مازندرانی