جدول جو
جدول جو

معنی جوک - جستجوی لغت در جدول جو

جوک
شوخی، لطیفه، هزل
متضاد: جد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

برخی از پیروان مذهب هندو که توانایی انجام کارهای خارق العاده را دارند، درویش و مرتاض هندی، یوگی
فرهنگ فارسی عمید
ترکی تازی گشته جوخ گروه دسته گوند گروه دسته (انسان و حیوان)، گروهی از سوار و پیاده فوج، بسیارکثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوت
تصویر جوت
تازی از سنسکریت کنف از گیاهان ژوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوز
تصویر جوز
وسط چیزی، گردو، گذشتن از جای و پس افکندن آنرا برفتن از وی
فرهنگ لغت هوشیار
ستم کردن در حکم، میل کردن از راستی در راه، از راه منحرف شدن، کنار رفتن مثل، شبیه، منظم، مرتب، ناجور، نا مرتب مثل، شبیه، منظم، مرتب، ناجور، نا مرتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جود
تصویر جود
کرم، بخشش، سخا، جوانمردی، دهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوخ
تصویر جوخ
پارچه پشمی ضخیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوح
تصویر جوح
میراندن، برکندن، هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار
رود کوچک، مجرائی که آبرا از آن جهت مشروب کردن زمین عبور دهند حادثه جوی، جنگجوی حادثه جوی، جنگجوی
فرهنگ لغت هوشیار
دریدن، بریدن پیراهن زنانه، سپر، آتشدان، دول بزرگ گیاهی از خانواده گندمیان جزو دسته غلات که دارای سنبله ساده ایست که از هر بند آن سه سنبله بی دم در دو ردیف قرار گرفته و هر سنبله دارای یک گل است اشقیله شعیر. یا جو دو سر. یولاف، واحد وزن و مقصود از آن جویست که در بزرگی و کوچکی میانه باشد یک حبه (وساله مقداریه. فرهنک ایران زمین 4 -1: 10 ص 413)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوژک
تصویر جوژک
جوجه
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که در زیر آن غلطکها نصب کنند و بر گردن بندند و بر بالای غله ای از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا شود. سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جومک
تصویر جومک
حقوق و مقرری کارمندان لشکری و کشوری دولت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جول
تصویر جول
طواف کردن، گرد برآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوگک
تصویر جوگک
جوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوزک
تصویر جوزک
سیب آدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش
تصویر جوش
جوشش، غلیان، فوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوسک
تصویر جوسک
تکمه، گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشک
تصویر جوشک
کوزه کوچک لوله دار بلبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوع
تصویر جوع
گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرک
تصویر جرک
دشت صحرا بیابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسک
تصویر جسک
محنت نرج بلا
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از راسته گنجشکان از دسته مخروطی نوکان که جزو پرندگان نیمکره شمالی است. پرهایش خاکستری و پرهای زیر گردنش روشنتر است. قدش کمی از گنجشک بزرگتر و از سار کوچکتر است جلک چکاوک قبره طرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوک
تصویر زوک
خرامیدن، راه رفتن کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
سنسکریت جوگی جانورز فرقه ای از مرتاضان هند، پیرو طریقه جوگیان مرتاض هندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جور
تصویر جور
جفا، ستم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غوک
تصویر غوک
قورباغه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوک
تصویر شوک
تکانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سوک
تصویر سوک
اپی
فرهنگ واژه فارسی سره
زخمی که در اثر عفونت مثل نوک پستان بیرون زده باشد، زخم بسیار
فرهنگ گویش مازندرانی
شلتوک نارس
فرهنگ گویش مازندرانی
کولی، قومی که با پیشه آهنگری از هند به ایران آمدند و به
فرهنگ گویش مازندرانی
شوخی کننده، جوکر
دیکشنری اردو به فارسی