جدول جو
جدول جو

معنی جود - جستجوی لغت در جدول جو

جود
جوانمردی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، عطیّه، صفد، بذل، جدوا، فغیاز، عتق، احسان، داشاد، اعطا، برمغاز، سماحت، دهشت، بغیاز، داد و دهش، منحت، داشات، داشن
تصویری از جود
تصویر جود
فرهنگ فارسی عمید
جود
کرم، بخشش، سخا، جوانمردی، دهش
تصویری از جود
تصویر جود
فرهنگ لغت هوشیار
جود
بخشش، کرم، جوانمردی
تصویری از جود
تصویر جود
فرهنگ فارسی معین
جود
بخشش، بذل، بلندنظری، سخاوت، سخا، کرم، جوانمردی، رادی
متضاد: خست
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جواد
تصویر جواد
(پسرانه)
بخشنده، از نامهای خدواند، لقب امام نهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی ورزش رزمی و دفاع بی اسلحه که شامل فنونی برای از پا درآوردن و به زمین زدن حریف و درگیری نزدیک با او است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجود
تصویر اجود
نیکوتر، خوب تر، بخشنده تر، جوانمردتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جودت
تصویر جودت
نیکویی، خوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جودر
تصویر جودر
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
جیّد اختیار کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تأنق در صنعت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مقیم گردیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). اقامت کردن بجایی. (از اقرب الموارد). مقیم شدن بجایی. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
بهتر. نیکوتر. بهترین. نیکوترین:
سال امسال تو ز پار اجود
روز امروز تو ز دی اطیب.
فرخی.
و تلک الألحان الطیب لأن ّ تلک الأجسام احسن ترکیباً و اجود هنداما. (رسائل اخوان الصفاء).
لغت نامه دهخدا
تصویری از جحد
تصویر جحد
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آود
تصویر آود
کج، منحنی، معوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدود
تصویر جدود
جمع جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جده، راه ها جدگاره ها (طرق)، جمع جدید، نوها راه راست، زمین راست، هامون زمین هموار درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخد
تصویر جخد
بزور، منتهی، حداعلی
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بود
تصویر بود
هستی، وجود، بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعد
تصویر جعد
موی در هم پیچیده، مجعد، زلف، مرغول، موی کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلود
تصویر جلود
جمع جلد، پوست ها جمع جلد پوستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلد
تصویر جلد
نیرومند، چابک پوست بدن انسان و حیوان پوست بدن انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحود
تصویر جحود
نیگری ناسپاسی انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودت
تصویر جودت
نیک بودن، خوب شدن، نیکو گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجود
تصویر اجود
بهتر، نیکوتر، بهترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودو
تصویر جودو
کشتی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوده
تصویر جوده
نیکی، زودی، تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمود
تصویر جمود
یخ بستن، جامد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجود
تصویر اجود
((اَ وَ))
بهتر، نیکوتر، بخشنده تر، جوادتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودت
تصویر جودت
((جُ دَ))
نیک بودن، نیکو گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودر
تصویر جودر
((جُ دَ))
گاو، بچه گاو وحشی، جوذر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودو
تصویر جودو
((جُ دُ))
از روش های دفاع فردی و ورزش های رزمی برای به هم زدن تعادل، بلند کردن و زمین زدن حریف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلد
تصویر جلد
پوشینه، پوست، پوشش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جسد
تصویر جسد
پیکر، مردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جور
تصویر جور
جفا، ستم
فرهنگ واژه فارسی سره