جدول جو
جدول جو

معنی جوانی - جستجوی لغت در جدول جو

جوانی
مقابل پیری، جوان بودن
در علم جامعه شناسی فاصلۀ سنی از ۱۸ تا ۲۵ سالگی
کنایه از کم تجربگی
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
فرهنگ فارسی عمید
جوانی
زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
فرهنگ فارسی عمید
جوانی
مقابل پیری
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
جوانی
برنایی، شباب
متضاد: پیری، کهولت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جوانی
شبابٌ
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به عربی
جوانی
Youngness, Youth, Youthfulness
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جوانی
jeunesse
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جوانی
juventud, lozanía
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
جوانی
молодость , молодёжь
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به روسی
جوانی
Jugendlichkeit, Jugend
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
جوانی
молодість , юність
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
جوانی
młodość
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
جوانی
年轻 , 青年
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به چینی
جوانی
juventude
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
جوانی
جوانی، جوانان
دیکشنری اردو به فارسی
جوانی
جوانی
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به اردو
جوانی
তারুণ্য , যৌবন , যৌবনতা
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
جوانی
ujana, hali ya ujana
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
جوانی
gençlik, gençlik duygusu
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
جوانی
젊음 , 청년
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به کره ای
جوانی
若さ , 青春 , 若々しさ
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
جوانی
giovinezza
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
جوانی
युवावस्था , युवा , तरुणाई
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به هندی
جوانی
muda, masa muda, keremajaan
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
جوانی
ความเป็นหนุ่มสาว , วัยหนุ่มสาว , ความเยาว์วัย
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
جوانی
jeugdigheid, jeugd
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به هلندی
جوانی
צְעִירוּת , נְעוּרִים , נְעוּרִיוּת
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوانوی
تصویر جوانوی
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و دبیری بزرگ در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جوانه
تصویر جوانه
(دخترانه)
جوان، گل جوانه، اندام نورس فشرده و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جوانح
تصویر جوانح
استخوانهای پهلوی، نزدیک سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوانه
تصویر جوانه
مرد جوان، شاخه تازه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثانیه، دمک ها، دو تاها جمع ثانیه شصتم حصه دقیقه. یاثونی نجوم. هرچه بزرفلک قمرپیداآید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است: انسی جابیه حربه ذوذنب ذوذوء ابه شهب طیفور عمود فارس قسعی مصباحی نیازک وردی و از آنرو آنها را ثوانی نجوم گویند که در دلایل و احکام در مرتبه ثانی اند و در احکام و دلایل اولیه نجوم را باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانی
تصویر روانی
جریان سیلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوانی
تصویر بوانی
به گونه رمن دنده ها ستون ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوانب
تصویر جوانب
جمع جانب
فرهنگ لغت هوشیار