- جواد (پسرانه)
- بخشنده، از نامهای خدواند، لقب امام نهم شیعیان
معنی جواد - جستجوی لغت در جدول جو
- جواد
- سخی، لقب امام نهم شیعیان جهان
- جواد
- سخی، بخشنده، جمع جیاد، اسب تندرو، چارگامه، ره انجام، چهارگامه، شولک، بالاد، گام زن، براق، سابح، سیس، بادرفتار، بوز
- جواد ((جَ))
- اسب تندرو
- جواد ((جَ))
- بخشنده، راد
- جواد ((جَ وّ))
- بسیار بخشنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
پروانه
همسایگی
پاسخ
دژخیم
دفاع کننده
ماتکان
میرش مردن (فعل سوم شخص مفرد فعل دعایی از بودن) بود باشد
شتابنده تیز رو، کرم ریزه
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ، جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب
پارسی تازی گشته کراد جامه های کهنه پاره
زمین، سال بی باران، هر چیز بی جان، بی حرکت یخ فروش، شمشیر بران
ملخ ملخ. یا جراد منتشر. ملخ پراکنده
کند و کاو، تیزنگری، پرماسیدن (به دست سودن) کور کوم کرکم جساد پارسی است و آن را به تازی زعفران گویند، خون خشک زعفران
برنا، مقابل پیر، هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد
جمع جامد
گردنده، بسیار جولان کننده
ترایمان پیری از بیماری ها
بیقراری و بی صبری
شیر از جانوران
امکان و تساهل، پاسپورت، گذر نامه، پروانه، اجازه نامه، رفتن و گذشتن تشنگی تشنگی
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
پاسخ
قصدی که بسوی دشمن کنند برای حرب او، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا زمین سخت و بی گیاه زمین سخت و بی گیاه
جمع جید، سره ها نیک ها، جمع جید، گردن ها جمع جید نیکوها
آهستگی درنگ همدوستی
کالبد تن، کره زمین، و بمعنای سیاهی
عودنواز، نوازندۀ عود