جدول جو
جدول جو

معنی جواد - جستجوی لغت در جدول جو

جواد
(پسرانه)
بخشنده، از نامهای خدواند، لقب امام نهم شیعیان
تصویری از جواد
تصویر جواد
فرهنگ نامهای ایرانی
جواد
سخی، بخشنده، جمع جیاد، اسب تندرو، چارگامه، ره انجام، چهارگامه، شولک، بالاد، گام زن، براق، سابح، سیس، بادرفتار، بوز
تصویری از جواد
تصویر جواد
فرهنگ فارسی عمید
جواد
سخی، لقب امام نهم شیعیان جهان
تصویری از جواد
تصویر جواد
فرهنگ لغت هوشیار
جواد
((جَ وّ))
بسیار بخشنده
تصویری از جواد
تصویر جواد
فرهنگ فارسی معین
جواد
((جَ))
بخشنده، راد
تصویری از جواد
تصویر جواد
فرهنگ فارسی معین
جواد
((جَ))
اسب تندرو
تصویری از جواد
تصویر جواد
فرهنگ فارسی معین
جواد
بخشنده، جوانمرد، سخاوتمند، سخی، کریم، مکرم
متضاد: خسیس، لئیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ / شِ)
نیک کردن. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(مِجْ)
بسیار جیّد آورنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد). مردی که گفتار و کردار نیکو داشته باشد. (ناظم الاطباء) ، شاعر مجواد، شاعر اشعار نیکو گوینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شاعری که شعر نیکو گوید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَجْ)
جمع واژۀ جواد
لغت نامه دهخدا
امکان و تساهل، پاسپورت، گذر نامه، پروانه، اجازه نامه، رفتن و گذشتن تشنگی تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواس
تصویر جواس
شیر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواظ
تصویر جواظ
بیقراری و بی صبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوار
تصویر جوار
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
فرهنگ لغت هوشیار
شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ، جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواب
تصویر جواب
پاسخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواف
تصویر جواف
ترایمان پیری از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوال
تصویر جوال
گردنده، بسیار جولان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوامد
تصویر جوامد
جمع جامد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوان
تصویر جوان
برنا، مقابل پیر، هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کند و کاو، تیزنگری، پرماسیدن (به دست سودن) کور کوم کرکم جساد پارسی است و آن را به تازی زعفران گویند، خون خشک زعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراد
تصویر جراد
ملخ ملخ. یا جراد منتشر. ملخ پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماد
تصویر جماد
زمین، سال بی باران، هر چیز بی جان، بی حرکت یخ فروش، شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداد
تصویر جداد
پارسی تازی گشته کراد جامه های کهنه پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواد
تصویر بواد
میرش مردن (فعل سوم شخص مفرد فعل دعایی از بودن) بود باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواد
تصویر رواد
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواد
تصویر دواد
شتابنده تیز رو، کرم ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذواد
تصویر ذواد
دفاع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجواد
تصویر اجواد
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
قصدی که بسوی دشمن کنند برای حرب او، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا زمین سخت و بی گیاه زمین سخت و بی گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواد
تصویر مواد
ماتکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلاد
تصویر جلاد
دژخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جواب
تصویر جواب
پاسخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوار
تصویر جوار
همسایگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جواز
تصویر جواز
پروانه
فرهنگ واژه فارسی سره