- جواب
- پاسخ
معنی جواب - جستجوی لغت در جدول جو
- جواب
- پاسخ
- جواب
- مقابل سؤال، پاسخ،
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
- جواب ((جَ))
- پاسخ، آن چه پس از حل مسئله یا معادله به دست می آید، جبران، تلافی، نتیجه آزمایش یا آزمون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاسخک گوشه ای در سه گاه زبانزد خنیا گوشه ای در سه گاه
رهنور دیدن
گیرا
پروانه
همسایگی
سرکار
دربان دربان نگهبان در سرای
چهار پایان، حیوانات بارکش
برگشتگی
مزد، پاداش، جزاء کار خوب
غلبه کردن باطل، رایگان
پارسی تازی گشته گلاب پارسی تازی گشته ژالاب از گیاهان کشنده برنده، برده کش آن کس که بردگان را برای فروش از شهری به شهری برد جلب کننده بسویی کشنده، آنکه بندگان و بردگان را از شهر بشهر دیگر برای فروش برد. گلاب جلب کننده
جذب کننده، کشنده
جمع جعبه، شگاها ترکش ها کیپوت ها شگاساز کیپوت فروش جمع جعبه
درگاه، آستانه خدا کرانه و بیگانه و غریب کرانه و بیگانه و غریب
توشه دان کشتی بی بار
پارسی تازی گشته گورب موزه
پوشاک پا
جمع جانب
برنا، مقابل پیر، هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد
گردنده، بسیار جولان کننده
ترایمان پیری از بیماری ها
بیقراری و بی صبری
شیر از جانوران
امکان و تساهل، پاسپورت، گذر نامه، پروانه، اجازه نامه، رفتن و گذشتن تشنگی تشنگی
از ریشه پارسی، جمع جورب، گرب ها گوارب ها پایتابه ها
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
جمع جاذب
سخی، لقب امام نهم شیعیان جهان
جمع جیب، گریبان ها بریک ها جمع جیب