جدول جو
جدول جو

معنی جهد - جستجوی لغت در جدول جو

جهد
کوشش، تلاش، جد و جهد
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی عمید
جهد
کوشش کردن، کوشیدن، کوشش
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی عمید
جهد
کوش، تاب رنج، سختی، تاب و توان، فرجام -1 کوشیدن رنج بردن، کوشش رنج. توانایی کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
جهد((جَ))
کوشیدن، رنج بردن
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی معین
جهد((جُ))
توانایی، استقامت
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی معین
جهد
اهتمام، اهتمام، تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، سعی، کوشش، مساعی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جهد
کم، اندک، دو عطسه ی پیاپی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جهن
تصویر جهن
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
(پسرانه)
کوشا، ساعی
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ هََ)
کوشنده تر
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ)
مشتاق و خواهان، آرزو داشته. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ)
آن که بار کند بر ستور فوق طاقت او. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجهاد شود، آرزومند طعام. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، احتیاط کننده در کار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رجل مجهد، صاحب ستور ناتوان از ماندگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، آزرده کننده و رنج رساننده، کسی که به سختی و شدت کاری را می کند، آغشته کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گدازنده، سپیدرو. (ناظم الاطباء) ، شتاب رونده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جمد
تصویر جمد
یخ، برف یخ، برف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلد
تصویر جلد
نیرومند، چابک پوست بدن انسان و حیوان پوست بدن انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعد
تصویر جعد
موی در هم پیچیده، مجعد، زلف، مرغول، موی کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جده، راه ها جدگاره ها (طرق)، جمع جدید، نوها راه راست، زمین راست، هامون زمین هموار درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جده
تصویر جده
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحد
تصویر جحد
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخد
تصویر جخد
بزور، منتهی، حداعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
آرزومند، طعام، کوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهد
تصویر زهد
پرهیزکاری و پارسایی، بی اعتنائی به دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد الکهربایی
تصویر جهد الکهربایی
کاراک کهربایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد کردن
تصویر جهد کردن
کوشش کردن سعی کردن رنج بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهدمه
تصویر جهدمه
شتاب کردن در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهدان
تصویر جهدان
رنجور رنج دیده
فرهنگ لغت هوشیار
کوشش درویش (مقدار کوششی که در حد تحمل مرد درویش و تهیدست است) سعی اندک ماخوذ از حدیث: (افضل الصدقه جهدا المقل وابدا بمن تعول) (احادیث مثنوی) (گر چنان مدح از تو آمد هم خجل لیک بپذیرد خدا جهد المقل) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد کننده
تصویر جهد کننده
کوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جند
تصویر جند
لشکر، سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد المقل
تصویر جهد المقل
کوش درویش، کوش اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهد
تصویر عهد
پیمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جهل
تصویر جهل
نادانستگی، نادانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جسد
تصویر جسد
پیکر، مردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلد
تصویر جلد
پوشینه، پوست، پوشش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جهت
تصویر جهت
راستا، روی
فرهنگ واژه فارسی سره