جدول جو
جدول جو

معنی جهد - جستجوی لغت در جدول جو

جهد
کوش، تاب رنج، سختی، تاب و توان، فرجام -1 کوشیدن رنج بردن، کوشش رنج. توانایی کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
جهد
کوشش، تلاش، جد و جهد
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی عمید
جهد
کوشش کردن، کوشیدن، کوشش
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی عمید
جهد
((جُ))
توانایی، استقامت
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی معین
جهد
((جَ))
کوشیدن، رنج بردن
تصویری از جهد
تصویر جهد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جهدمه
تصویر جهدمه
شتاب کردن در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهدان
تصویر جهدان
رنجور رنج دیده
فرهنگ لغت هوشیار
کوشش درویش (مقدار کوششی که در حد تحمل مرد درویش و تهیدست است) سعی اندک ماخوذ از حدیث: (افضل الصدقه جهدا المقل وابدا بمن تعول) (احادیث مثنوی) (گر چنان مدح از تو آمد هم خجل لیک بپذیرد خدا جهد المقل) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد کننده
تصویر جهد کننده
کوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد کردن
تصویر جهد کردن
کوشش کردن سعی کردن رنج بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد المقل
تصویر جهد المقل
کوش درویش، کوش اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد الکهربایی
تصویر جهد الکهربایی
کاراک کهربایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهن
تصویر جهن
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
(پسرانه)
کوشا، ساعی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهل
تصویر جهل
نادانستگی، نادانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جهت
تصویر جهت
راستا، روی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلد
تصویر جلد
پوشینه، پوست، پوشش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جسد
تصویر جسد
پیکر، مردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عهد
تصویر عهد
پیمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهد
تصویر زهد
پرهیزکاری و پارسایی، بی اعتنائی به دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
آرزومند، طعام، کوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخد
تصویر جخد
بزور، منتهی، حداعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحد
تصویر جحد
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جده
تصویر جده
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جده، راه ها جدگاره ها (طرق)، جمع جدید، نوها راه راست، زمین راست، هامون زمین هموار درشت
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعد
تصویر جعد
موی در هم پیچیده، مجعد، زلف، مرغول، موی کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلد
تصویر جلد
نیرومند، چابک پوست بدن انسان و حیوان پوست بدن انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمد
تصویر جمد
یخ، برف یخ، برف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جند
تصویر جند
لشکر، سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسد
تصویر جسد
تن و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
جانوریست شبیه بملخ و کوچکتر از آن که پیوست بانگ کند صرار چهره ریسک چرخه ریسک گوزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرهد
تصویر جرهد
شتاب و رو و شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرد
تصویر جرد
زخمدار، مجروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جود
تصویر جود
کرم، بخشش، سخا، جوانمردی، دهش
فرهنگ لغت هوشیار