مقابل شمال، در علم جغرافیا یکی از چهار جهت اصلی برابر با طرف دست راست کسی که رو به مشرق ایستاده باشد، کنایه از شهرها و سرزمین های واقع در جنوب کشور، مقابل شمال، بادی که از سمت جنوب می وزد
مقابلِ شمال، در علم جغرافیا یکی از چهار جهت اصلی برابر با طرف دست راست کسی که رو به مشرق ایستاده باشد، کنایه از شهرها و سرزمین های واقع در جنوب کشور، مقابلِ شمال، بادی که از سمت جنوب می وزد
آن که بیماری ذات الجنب دارد و مبتلا به بیماری پهلو. (منتهی الارب) (آنندراج). گرفتار ذات الجنب و بیماری پهلو. (ناظم الاطباء) ، آن که در باد جنوب درآمده باشد، اسب کتل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جنیبت. یدک. مجنّب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجنب شود
آن که بیماری ذات الجنب دارد و مبتلا به بیماری پهلو. (منتهی الارب) (آنندراج). گرفتار ذات الجنب و بیماری پهلو. (ناظم الاطباء) ، آن که در باد جنوب درآمده باشد، اسب کتل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جنیبت. یدک. مُجَنَّب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجنب شود