- جنس
- کالا، ژاد، گینه
معنی جنس - جستجوی لغت در جدول جو
- جنس
- آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب
- جنس
- مفرد واژۀ اجناس، کالا، متاع، ماهیت یا کیفیت بنیادی، گروهی با ویژگی های مشترک، در علم زیست شناسی از واحدهای رده بندی جانوران و گیاهان، شامل چند گونه و بخشی از یک تیره، جمع اجناس، در علم منطق هر کلی ای که شامل انواع متعدد باشد، مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است، نژاد، نسل، نوع
- جنس ((جِ))
- صنف، دسته، کالا، در منطق، هر آن چه که انواع زیادی را شامل شود، مانند حیوان، که شامل انسان و دیگر جانوران است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ژادمند، ژادین
گنی، کالایی منسوب به جنس، آنچه مربوط به امور شهوانی باشد اعمال جنسی
همجنس بودن
مرکب از اجناس مختلف
نرولاسی
مونث جنسی اعمال جنسیه
حالت و کیفیت جنس
گونه به گون
جنس عالی: (پس انتها ارتقا به جنسی بود که بالای او جنسی نبود و آنرا جنس عالی خوانند وجنس عالی را جنس الاجناس نیز خوانند)
هم جنس بودن، نر یا ماده بودن
فردوس
کنار، سو
خو گرفته، خو گیرنده، مانوس خو گرفته، خو گیرنده، مانوس
خوگیر، خوگیرنده تر، سربه راه
خو گیری
خسیس
نا کس و بی غیرت و بیقدر و حقیر و فرومایه پلیدی، ریم
سوسن ژاپنی از گیاهان
افسرده، ترسو
سست، ضعیف
همنشین نشستن
ماسیده
جدال و قتال، ستیزه، نبرد، پیکار، حرب، رزم
سنگ اندازی
میل کردن، ظلم کردن، ستم کردن
کوخ خاته گلی و کوچک، پوشیدن، گرد آوردن
لشکر، سپاه
زی، بخش، دوش (کتف)، پاسی از شب بال زدن