جنبه جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز، موضع خاصی که از آن چیزی نمایان می شود یا می توان چیزی را دید، کنایه از توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی، ظرفیت ادامه... جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز، موضع خاصی که از آن چیزی نمایان می شود یا می توان چیزی را دید، کنایه از توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی، ظرفیت تصویر جنبه فرهنگ فارسی عمید
جنبه بیگانه نمایی کرانه گیری، پهلو ادامه... بیگانه نمایی کرانه گیری، پهلو تصویر جنبه فرهنگ لغت هوشیار
جنبه ((جَ بِ یا بَ)) پهلو، طرف، جهت، ناحیه، ظرفیت، طاقت، توان، جلوه ای خاص از محتوای یک چیز، حالت، ویژگی، خاصیت ادامه... پهلو، طرف، جهت، ناحیه، ظرفیت، طاقت، توان، جلوه ای خاص از محتوای یک چیز، حالت، ویژگی، خاصیت تصویر جنبه فرهنگ فارسی معین
جنبه جهت، دیدگاه، لحاظ، نظر، وضع، گنجایش ادامه... جهت، دیدگاه، لحاظ، نظر، وضع، گنجایش فرهنگ واژه مترادف متضاد