جدول جو
جدول جو

معنی جنبه - جستجوی لغت در جدول جو

جنبه
جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز، موضع خاصی که از آن چیزی نمایان می شود یا می توان چیزی را دید، کنایه از توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی، ظرفیت
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
فرهنگ فارسی عمید
جنبه
بیگانه نمایی کرانه گیری، پهلو
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
فرهنگ لغت هوشیار
جنبه
((جَ بِ یا بَ))
پهلو، طرف، جهت، ناحیه، ظرفیت، طاقت، توان، جلوه ای خاص از محتوای یک چیز، حالت، ویژگی، خاصیت
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
فرهنگ فارسی معین
جنبه
حرکت
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
فرهنگ واژه فارسی سره
جنبه
سویه
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
فرهنگ واژه فارسی سره
جنبه
جهت، دیدگاه، لحاظ، نظر، وضع، گنجایش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جنبه
وجّه
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به عربی
جنبه
Aspect
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جنبه
aspect
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جنبه
aspetto
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
جنبه
پہلو
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به اردو
جنبه
аспект
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به روسی
جنبه
Aspekt
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به آلمانی
جنبه
аспект
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
جنبه
aspekt
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به لهستانی
جنبه
方面
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به چینی
جنبه
sura
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
جنبه
দিক
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به بنگالی
جنبه
aspecto
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
جنبه
yön
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
جنبه
측면
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به کره ای
جنبه
側面
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
جنبه
היבט
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به عبری
جنبه
पहलू
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به هندی
جنبه
aspecto
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
جنبه
แง่มุม
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به تایلندی
جنبه
aspect
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به هلندی
جنبه
aspek
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ جَنْ نَ بَ)
هر اول لشکر. (منتهی الارب). پیشرو لشکر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقدمه (در سپاه). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ بَ)
جمع واژۀ جناب
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذنبه
تصویر ذنبه
از ریشه پارسی دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنبه
تصویر اجنبه
جمع جناب، درگاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جذبه
تصویر جذبه
گیرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
بسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جانبه
تصویر جانبه
گوشه، گونه
فرهنگ واژه فارسی سره