دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، توأم، دوبلغانه، توأمان، هم شکم، همزاد برای مثال دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی - ۳۵۳ حاشیه) به صورت توامان برای مثال قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲ - ۴۵۲)
دُوقُلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، توأم، دوبلغانه، توأمان، هَم شِکَم، هَمزاد برای مِثال دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی - ۳۵۳ حاشیه) به صورت توامان برای مِثال قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲ - ۴۵۲)
دور داشتن. (منتهی الارب). دور کردن. (تاج المصادر) ، و مصطلح دفتر اکبرشاهی آنکه سپاهیان را سوای نقد در وجه علوفۀ ایشان دهند. - اجناس عالیه، مقولات. مقولات عشر. قاطیغوریاس. - جنس الاجناس، جنس عالی. (اصطلاح منطق). رجوع به جنس شود
دور داشتن. (منتهی الارب). دور کردن. (تاج المصادر) ، و مصطلح دفتر اکبرشاهی آنکه سپاهیان را سوای نقد در وجه علوفۀ ایشان دهند. - اجناس عالیه، مقولات. مقولات عشر. قاطیغوریاس. - جنس الاجناس، جنس عالی. (اصطلاح منطق). رجوع به جنس شود
پارسی تازی گشته گلاب پارسی تازی گشته ژالاب از گیاهان کشنده برنده، برده کش آن کس که بردگان را برای فروش از شهری به شهری برد جلب کننده بسویی کشنده، آنکه بندگان و بردگان را از شهر بشهر دیگر برای فروش برد. گلاب جلب کننده
پارسی تازی گشته گلاب پارسی تازی گشته ژالاب از گیاهان کشنده برنده، برده کش آن کس که بردگان را برای فروش از شهری به شهری برد جلب کننده بسویی کشنده، آنکه بندگان و بردگان را از شهر بشهر دیگر برای فروش برد. گلاب جلب کننده