- جمعه
- آدینه
معنی جمعه - جستجوی لغت در جدول جو
- جمعه
- هفتمین روز هفته
- جمعه
- هفتمین روز هفته، آدینه، شصت و دومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۱ آیه
- جمعه ((جُ عِ))
- هفتمین روز هفته مسلمانان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سینی بزرگی که ظرف های غذا را در آن می گذارند
م جمعه در فارسی: گرد گاه، کویر، سینی زمینی که محل اجتماع مردمان باشد، بیابان بی آب و علف، سینی بزرگی که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند مجموعه
انجمن، توداک، هازه، چبیره، همبود، همبود گاه
رسته، فراز، گزاره
گروهی
دانه اشک سرشک اشک سرشک
پاره
خرگوش، جوانه، انگشتک انگشت افزوده
جمع کننده، گرد آورنده
باقیمانده و بریدگی
گروزه گروه اجتماع، جمع جمائع (جمایع)
همگی چیزی، همه، تماماً
گروزه گروه چپیره بفرمودشان تاچپیره شدند سپاه و سپهبد پذیره شدند (فردوسی) انبوه بسیار ونانه پرگال
گل زرد
یک تکه آتش
اندک از زمال
یکبار آشامیدن
شماله شماله کهربی: در خودرو، یک سپندار
در دستور زبان کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد، همه، همگی، همه، همگی، تماماً، خلاصه
جملۀ شرطیه: در نحو، جمله ای که در آن ادات شرط از قبیل آن، «لو» و «لولا» باشد
جملۀ معترضه: جمله ای خارج از موضوع که میان کلام وارد شود
جملۀ شرطیه: در نحو، جمله ای که در آن ادات شرط از قبیل آن، «لو» و «لولا» باشد
جملۀ معترضه: جمله ای خارج از موضوع که میان کلام وارد شود
مفرد واژۀ جوامع، گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند، نهادی که به وسیلۀ مؤسسات، افراد و کشورها برای اهداف ویژ ای تشکیل می شود مثلاً جامعۀ دانشجویان
جامعۀ روحانیت: گروه پیشوایان دینی
جامعۀ روحانیت: گروه پیشوایان دینی
مربوط به یک جمع، عمومی، همگانی مثلاً وظایف جمعی، کنایه از ابواب جمعی
سربند انبان، برگزیده داراک سرکوهان، مگس شتر، سرنای
گیاه پژمرده، سبزه زار گیاه زار، روزی بخور و نمیر، گروه بسیار لمعه در فارسی: تابش درخش روشنی یک درخش روشنی پرتو: در آمدی زدرم کاشکی چو لمعه نور که بر دو دیده ما حکم اوروان بودی. (حافظ. 308)
((مِ عِ))
فرهنگ فارسی معین
گروه مردم یک شهر، کشور، جهان یا صنفی از مردم مانند جامعه بشریت، سیاه پوستان، هنری، و
جامعه مدنی: جامعه ای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانه اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانون مندانه اداره می شود
جامعه مدنی: جامعه ای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانه اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانون مندانه اداره می شود
((جُ لِ))
فرهنگ فارسی معین
همگی، همه، کلام و سخنی که معنی داشته و کامل باشد (دستور)، سخن، کلام، تماماً، سراسر، خلاصه، مجمل
((جَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
تکه ای آتش، سنگ ریزه، در فارسی، بخاری که در آخر زمستان از زمین بلند می شود، که حمل بر نفس کش یدن زمین است