- جمرک
- پرتقالی کوستاک
معنی جمرک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باژگاه
جگر گوسفند: (صنار (صد دینار) جگرک سفره قلمکار نمیخواد (نمیخواهد))، خوراکی که از جگر گوسفند سازند و با روغن و پیاز در تابه تف دهند
یک تکه آتش
شخص پست، سفله و بی اصل
خوراک قلیۀ جگر گوسفند که با روغن و پیاز در تاوه تف می دهند
مالیاتی در مرز که از کالاهای وارد یا صادر شده، اخذ می کنند
مالیاتی که در مرز از کالاهائی که وارد یا صادر میشود میگیرند ترکی از ایتالیایی به آرش سوداگری در انگلیسی واژه برابر گمرک} گمرسی {است کوستاک باژ وجهی که دولت برای دخول یا خروج کالا و مال التجاره گیرد: تلگراف اندر زمان ناصرالدین شد درست پس مظفر شاه گمرک را نمود اصلاح و پست، جمع (غلط) گمرکات. یا اداره گمرک. اداره ای که اخذ وجوه گمرک بعهده آن محول است
((جَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
تکه ای آتش، سنگ ریزه، در فارسی، بخاری که در آخر زمستان از زمین بلند می شود، که حمل بر نفس کش یدن زمین است
((گُ رُ))
فرهنگ فارسی معین
اداره ای که مأمور مراقبت از ورود و خروج کالاها (بر اساس قانون واردات و صادرات) و دریافت حقوق گمرکی از دارندگان آن هاست، هزینه ها و حقوق گمرکی
تکه ای آتش، اخگر، جمع واژۀ جمار و جمرات، بخار و حرارتی که در آخر زمستان از زمین برمی خیزد و برای آن سه نوبت و برای هر نوبت هفت روز فاصله قائل گردیده اند و در نوبت سوم درختان بیدار می شوند، برای مثال جمره ست مگر خصم تو زیرا که نپاید / در هیچ عمل منصب او بیش سه دم را (انوری - ۸)
گرد آمدن
دشت صحرا بیابان
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ضرمه، ژابیژ، خدره، ایژک، لخچه، بلک، اخگر، لخشه، جذوه، جمره، آتش پاره، آلاوه، سینجر، آییژ، جرقّه، ابیز