- جمر
- گرد آمدن
معنی جمر - جستجوی لغت در جدول جو
- جمر
- شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ضرمه، ژابیژ، خدره، ایژک، لخچه، بلک، اخگر، لخشه، جذوه، جمره، آتش پاره، آلاوه، سینجر، آییژ، جرقّه، ابیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک تکه آتش
پرتقالی کوستاک
شخص پست، سفله و بی اصل
((جَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
تکه ای آتش، سنگ ریزه، در فارسی، بخاری که در آخر زمستان از زمین بلند می شود، که حمل بر نفس کش یدن زمین است
تکه ای آتش، اخگر، جمع واژۀ جمار و جمرات، بخار و حرارتی که در آخر زمستان از زمین برمی خیزد و برای آن سه نوبت و برای هر نوبت هفت روز فاصله قائل گردیده اند و در نوبت سوم درختان بیدار می شوند، برای مثال جمره ست مگر خصم تو زیرا که نپاید / در هیچ عمل منصب او بیش سه دم را (انوری - ۸)
ظرفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان، عودسوز، بوی سوز
آتشدان و منقل و ظرفی که در آن زغال افروخته می ریزد
جفا، ستم
رمن، فلنج، رایشگری، گروه، الفنج، چندگانه، روی هم
مکند
زیوش، زندگی
فرماینده فرمان پاد امر کننده فرماینده کار فرما، جمع آمرین، روز ششم یا چهارم از ایام عجوز
بی سود مرد روی سینه و شکم دراز کشیدن
بر انگیختن، ترسانیدن دلیر
فرماینده
فرمایش
نی زدن
میوه آوردن درخت
همسایه، جاری، چراغهای بلورین، چلچراغ
سوراخ جانور
پارسی تازی گشته چتر
کسی را بزور بکاری واداشتن
کبد
گرد و خاک، حاجتمند شدن، غضبناک کردن
علمی است که در آن بحث می شود از حرف، از آن حیث که بنا مستقل بدلالت است و آنرا علم حروف نیز نامند و علم تکسیر هم میگویند
بن آسال (اصل)، ریشه زبانزدی در دانش همار (حساب) بن پایه ریشه، سیم جلب که بپادشاه دهند، عددی که در نفس خود ضرب شود (حاصل ضرب در مجذور گویند) مثلا عدد سه جذر عدد نه است و عدد چهار جذر شانزده و نه و شانزده مجذور سه و چهار. یا جذر اصم. جذر هر عددی که چون آنرا مجذور فرض کنند برای آن جذر سالم پیدا نشود چنانکه عدد ده که جذر تقریبی دارد نه حقیقی