- جماز
- تند رو، دونده
معنی جماز - جستجوی لغت در جدول جو
- جماز ((جَ مّ))
- تندرو، سریع السیر
- جماز
- شتر تیزرو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تندرو، تیزرو
شتر تندرو
پروانه
زیبایی
روا، پسندیده
آماس: خشک آماز (خشکاماز)
نماژ
مروارید، لولو
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
شوخی، فریبندگی، مستی، آرایش کننده
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
زمین، سال بی باران، هر چیز بی جان، بی حرکت یخ فروش، شمشیر بران
سر کشی، توسنی، خود رایی
هموار، همه، زن فربه
شمشیر برنده
امکان و تساهل، پاسپورت، گذر نامه، پروانه، اجازه نامه، رفتن و گذشتن تشنگی تشنگی
رخت عروس، اسباب و لوازم خانه، ساز و برگ
دور شدن
شتردار، شتربان، ساربان
جمل ها، شتران، جمع واژۀ جمل
کسی که بدگویی مردم را بکند، نمام
نزدیکی کردن مرد و زن با یکدیگر، مقاربت
اجازه داده شده، دارای اجازه، جایز، روا
انسان یا جانوری که پس از خستگی، خورده و خفته باشد
تیغ، شمشیر تیز و برّان، جوهردار، حسام، قاضب، غفج، صارم، شربت الماس، صمصام، شمشیر آبدار
پروانۀ سفر، جایز بودن، روا بودن، رخصت، اجازه، گذشتن از جایی یا از راهی،
پروانه، اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، مجوّز، لهی، پروانچه
پروانه، اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، مجوّز، لهی، پروانچه
جهیزیه، اعضایی که با هم در بدن عمل معینی را انجام می دهند مثلاً جهاز تنفس، جهاز هضم، کشتی، سفینه، ساز و برگ، اسباب و لوازم
جهاز تنفس: در علم زیست شناسی مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای و دو ریه، دستگاه تن
جهاز تنفس: در علم زیست شناسی مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای و دو ریه، دستگاه تن
زیبایی، نیکوصورتی، حسن صورت، خوشگلی، کنایه از مایۀ زیبایی