جدول جو
جدول جو

معنی جماد - جستجوی لغت در جدول جو

جماد
هر چیز بی جان و بی حرکت، از قبیل سنگ، چوب، فلز و امثال آن ها
تصویری از جماد
تصویر جماد
فرهنگ فارسی عمید
جماد
زمین، سال بی باران، هر چیز بی جان، بی حرکت یخ فروش، شمشیر بران
تصویری از جماد
تصویر جماد
فرهنگ لغت هوشیار
جماد
((جَ))
هر موجود بی جان و بی حرکت، جمع جمادات
تصویری از جماد
تصویر جماد
فرهنگ فارسی معین
جماد
بی جان، حجر، سنگ، لهنه
متضاد: جاندار، ذیروح
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جواد
تصویر جواد
(پسرانه)
بخشنده، از نامهای خدواند، لقب امام نهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جمشاد
تصویر جمشاد
(پسرانه)
پادشاه بزرگ و شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عماد
تصویر عماد
(پسرانه)
اعتماد، تکیه گاه، نگاهدارنده، ستون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جمال
تصویر جمال
(پسرانه)
زیبایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نماد
تصویر نماد
هر شیء، شخص، دکور یا عملی که در عین حال که معنایی صریح دارد، از اهمیت و معنایی ضمنی نیز برخوردار است. برای مثال سورتمه ای که نام آن رزباد بود، در فیلم همشهری کین (1941- Citizen Kane) ساخته ارسن ولز. این سورتمه نمادی از کودکی و معصومیت شخصیت اصلی فیلم بود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از جمادی
تصویر جمادی
ماه پنجم و ششم از سال هجری قمری
جماد بودن
جمادی اول: ماه پنجم از سال هجری قمری، جمادی الاول
جمادی ثانی: ماه ششم از سال هجری قمری، جمادی الثانی
فرهنگ فارسی عمید
ثابت گردانیدن حق.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ جمد، اجمال در طلب، آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن. (منتهی الارب) ، اجمال شی ٔ، گرد آوردن آن بعد از پراکندگی. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، اجمال حساب، جمله کردن آن. (منتهی الارب) ، اجمال کار، نیکو کردن صنیعه. نیکو کردن کار و بسیار کردن آن. (منتهی الارب) ، بسیارشتر شدن مرد. (منتهی الارب). بسیارشتر شدن. (تاج المصادر) ، خوبی کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، اجمال بدو معنی است: 1- معرفت و شناختن که امور چندی را محتمل و شامل شود. 2- سخن بطرز مبهم ادا کردن. (تعریفات) ، ضد تفصیل
لغت نامه دهخدا
تصویری از جماع
تصویر جماع
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمال
تصویر جمال
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماد
تصویر رماد
خاکستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماش
تصویر جماش
شوخی، فریبندگی، مستی، آرایش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماز
تصویر جماز
تند رو، دونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمام
تصویر جمام
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمان
تصویر جمان
مروارید، لولو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمود
تصویر جمود
یخ بستن، جامد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداد
تصویر جداد
پارسی تازی گشته کراد جامه های کهنه پاره
فرهنگ لغت هوشیار
شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ، جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمار
تصویر جمار
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامد
تصویر جامد
یخ بسته، افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماد
تصویر آماد
جمع امد، فرجام ها سر رسید ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجماد
تصویر اجماد
جمع جمد، جاهای بلند وسخت گریوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمادی
تصویر جمادی
نام دو ماه از ماههای قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماح
تصویر جماح
سر کشی، توسنی، خود رایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمادی
تصویر جمادی
((جَ))
ماه پنجم و ششم از ماه های قمری، جمادی الاول، جمادی الثانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هماد
تصویر هماد
مجتمع، تمام، مجتمع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماد
تصویر آماد
سررسیدها، فرجامها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نماد
تصویر نماد
سمبول، سمبل، مظهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلاد
تصویر جلاد
دژخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جمال
تصویر جمال
زیبایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جامد
تصویر جامد
سنگ شده
فرهنگ واژه فارسی سره